صبح ملت نیوز sobhemelatnews.ir پادکست ادبی صبح ملت، قسمت هفتم مولانا منتشر شد http://sobhemelatnews.ir//fa/News/67332/پادکست-ادبی-صبح-ملت،-قسمت-هفتم-مولانا-منتشر-شد پادکست ادبی صبح ملت زندکی مولانا با صدای ثنا صمصمامی منتشر شد fa-IR 2021/04/24 21:14:05 پادکست دوران کودکی مولانا منتشر شد (قسمت ششم ) http://sobhemelatnews.ir//fa/News/64519/پادکست-دوران-کودکی-مولانا-منتشر-شد-قسمت-ششم بلخ زیبا بود .پر از بیدهای معلق که گیسوان خود را پریشان کرده بودند و سروهای بلند قامت همیشه سبز ،با آسمان لاجوردی که چشم را روشنایی می داد .بلبلانی که روزها در باغ هایش می خواندند و باد صبا که مسیر عبورش را آن شهر برگزیده بود و بهار دل انگیزی که فرا رسیده بود . بهاالولد سلطان العلما همه چیز این شهر را یک بار دیگر در ذهنش مرور کرد از رودخانه هایش،از کوه هایش و مردمانش و حتی علف ها و درختان در هم گره خورده اش که به او می گفتند که آنجا دیگر جای ماندن نیست .یک بار دیگر نامه ای را که سلطان خوارزمشاه برای او فرستاده بود fa-IR 2021/04/02 08:25:13 مولانادر دروان کودکی ،قسمت پنجم پادکست مولانا منتشر شد http://sobhemelatnews.ir//fa/News/63921/مولانادر-دروان-کودکی-،قسمت-پنجم-پادکست-مولانا-منتشر-شد بهاالولد پسر را با رنگ پریده و چشمانی پر سوال مقابل خود می یابد دست سرد کودک شش ساله را در دست بزرگ و گرم خود می فشارد .به چشمان درشت او مستقیم نگاه می کند و پسر با هیجان از پدر می پرسد :نمی دانم ،اما آرزو دارم بدانم .نمی توانم اما باید بتوانم ،نمی شناسم اما می خواهم بشناسم .پدر !راه آسمان ها از کدامین سو است ؟ مولانا بهاالولد اشکی را که بر گونه پسرش نشسته است با انگشت سبابه اش پاک می کند و دست کوچک او را روی قلبش می گذارد :جلال الدینم راه آسمان ها از دل تو آغاز می شود .قلب تو ‌دو سو دارد ،رویی به سوی آسمان و رویی به سوی خاکدان .قلبت را روشنایی ده .همه چیز از آن آغاز و‌به آن ختم می شود . fa-IR 2021/03/21 23:35:26 پادکست ادبی صبح ملت قسمت سوم مولانا منتشر شد http://sobhemelatnews.ir//fa/News/60533/پادکست-ادبی-صبح-ملت-قسمت-سوم-مولانا-منتشر-شد مومنه خاتون ،پسر نازنینش را به خود فشرد .چون جان شیرین دوستش داشت و کودک ،از آغوش هم بازیهای نامرئی میان باغ ،به آغوش مادر رفت . قلب مومنه خاتون در سینه آرام نداشت ،کودک اما ،در آغوش مادر بخواب رفته بود .زن در میان باغ ایستاد و به برگ درختان فروریخته نگاه کرد .باد برای او ارمغان تازه ای آورده بود ،کودکی فرشته خو که قرار است ،دستان به لطافت گل او، روزی به همه نور دهد . fa-IR 2021/03/03 00:08:47