بزرگنمایی:
اصلی ترین تفاوت میان ادبیات روزگار ما و آنچه به روزگاران پیشین بر میگردد .
*نقد لایه های پنهان یک بیت از جناب شیخ بهایی*
(1)
اصلی ترین تفاوت میان ادبیات روزگار ما و آنچه به روزگاران پیشین بر میگردد و ما آن را ادبیات سنتی مینامیم، در این است که اگر ادبیات سنتی عرصه ای برای نشان دادن جمال اسلوب بود، ادبیات امروز عرصه ای برای پژوهشها و بررسیهای مبتنی بر علوم انسانی است. بسیاری از نکته ها و ارایه های مورد نظر در انواع علوم ادبی، روانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی و ... در بررسی اندیشه، گفتار، کردار و هر نوع کنش متنی قابل دستیابی است که بی تردید بخش عمدهای از دریافت هایی از این دست در لایه های پنهان متن نهفته است.
(2)
اگر با این دیدگاه نگاهی بیاندازیم به این بیت از شیخ بهایی که می فرماید:
*حال متکلم از کلامش پیداست*
*از کوزه همان برون تراود که در اوست*
لایه ظاهری این بیت جز این را نمی گوید که هر سخنی درونیات گوینده اش را فاش می سازد (به قول امروزی ها لو میدهد) و دقیقاً آن چیزی را می گوید که نقد احوال خود اوست. مانند کوزه ای از آب که جز آنچه در میان دارد از او تراوش نمی شود.
اما اگر به این بیت نگاهی متن محور و خواننده محور داشته باشیم خواهیم دید که در لایه ی پنهانی و زیرین آن حرف های دیگری نیز برای گفتن نهفته است. آبی که از کوزه تراوش می شود، از گل جان کوزه عبور می کند، در تلقی امروزی، آب از گل درآمده است، آب و گل است. همسایگی آب و گل، پای کنایه ای آشنا و دیرینه در ادب فارسی را به میان می آورد. *«آب و گل»* کنایه از سرشت و طینت انسانی است، خمیرمایه ی جان و روان آدمیزادی، آبی که به گل آمیخته شده و آدمی از آن به وجود آمده است. *فی الواقع هم تبار آدمی است و هم ذات آدمی.* هم تبار او را نشان میدهد و هم ذات او را آشکار می سازد. ذاتی که پنهان نمی ماند و در اندیشه، گفتار، و هر کنش متنی که از انسان سر بزند رازهای او را برملا میکند. آنچنان که فروید در رابطه با بروز لغزشهای زبانی در مبحث ناخودآگاه فردی به طور مفصل به آن پرداخته است و البته از آن منظر نیز میتوان به این بیت پرداخت.
(3)
این بیت با اسلوب معادله سروده شده که بیتردید هوشمندی شاعر آن یعنی جناب شیخ بهایی را می رساند.
جابجا کردن دو سوی معادله با توجه به آنچه که گفته آمد، طنزی ملیح را هم به آن می افزاید.
از کوزه همان برون تراود که در اوست
حال متکلم از کلامش پیداست.
(4)
نکته پایانی
شیخ بهایی قسمتی از اندیشه این بیت را وامدار جناب مولاناست. اینکه هر کسی بنا به طینت خود می اندیشد، می گوید و رفتار می کند، پیش از جناب شیخ بهایی در این بیت مولانا نیز بازتاب داشته است.
مه فشاند نور و سگ عو عو کند
هر کسی بر طینت خود می تند.
در حقیقت شیخ بهایی این اندیشه را به وام گرفته و با مضمونی تازه تر در هم آمیخته و به زیبایی ارائه داده است.
دکتر داودرضا کاظمی
24 شهریور 99
اهواز
حسین احمدی پور