نقش کارآفرینی در مدیریت کسب و کار
علمی وفناوری
بزرگنمایی:
به زبان ساده، کارآفرینی همان فرآیند تأسیس یک کسب و کار بر مبنای یک فکر و ایدۀ نو است. شاید به دلیل عدم فضای باز اقتصادی یک فرد یا شرکت دست به کارآفرینی میزند. عنصر کلیدی ایجاد کسب و کار و مدیریتهای ناشی از آن، تولد کارآفرین و کارآفرینی است
در عصر حاضر که با افزایش جمعیت، جوامع و سازمانها به سرعت در حال گسترش و پیشرفت هستند و در پی آن، پیچیدگی آنها نیز رو به فزونی است، کارآفرینی در یک تعامل چندسویه یعنی هم در مفهوم ایجاد اشتغال، هم در مفهوم ایجاد تحول از راه نوآوریها و بهبود فرآیندها و هم به عنوان عامل کلیدی در رشد و توسعه اقتصادی، به شدت مورد نیاز است؛ حتی میتوان بحث کارآفرینی را در عصر مدرن امروزی یکی از اصلیترین راهبردهای بنیادی هر کشور محسوب کرد (ناهید، 1388). اندیشمندان کارآفرینی تلاش بسیاری برای توضیح این موضوع انجام دادهاند که چگونه و چرا بنگاهها به وجود میآیند، بقای خود را حفظ میکنند و رشد مییابند (Davidsson, 2004). امروزه کارآفرینی یکی از مقولات مورد اقبال در جامعه است که باید در مسیرهای صحیحی کانالیزه شود و با پشتیبانی از کارآفرینان، زمینههای مناسب برای فعالیت آنها فراهم شود. در همین راستا، بسترسازی برای کارآفرینی در وجوه مختلف آن میتواند دارای اهمیت استراتژیک در نظام عملکرد مدیریت بخش عمومی و سازمانهای دستاندرکار در مدیریت باشد (غفاری گیلانده و افروز، 1393). کارآفرینی یک رفتار است، رفتاری که مبتنی بر قصد و اراده آگاهانه است (باقرصاد و زالی، 1390). در فرآیند تغییرات سریعی که به واسطه تکنولوژیهای ارتباط در بستر اقتصاد مبتنی بر دانش ایجاد شده است، تفکر سنتیِ قدرت بازو، جای خود را به قدرت فکر و دانش داده است. مدیریت فکری انسان بیش از هر زمان دیگر از ارزش برخوردار شده است به گونهای که در برخی نظریههای دانشمندان، به این دورۀ زمانی «عصر کارآفرینی» اطلاق شده است (جوادیان لنگرودی، کنفی، 1391). اندیشمندان مدیریت و رفتار سازمانی، موفقیت سازمانهای امروزی را تا حد زیادی متکی بر خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی میدانند. به منظور تحقق این موضوع، باید فعالیتهای کارآفرینانه در سازمانها ترویج داده شود تا روحیه کارآفرینی در کارکنان شکل گیرد و در نهایت، محیطی کارآفرینانه در سازمان ایجاد شود. این امر مستلزم شناخت، تبیین و تشریح مفهوم و فرآیند کارآفرینی است (پورحسن هریس و همکاران، 1394). به همین روی، با شدت یافتن تغییرات فناوری، تغییر فضای کسب و کار و از میان رفتن موانع سنتی ورود به بازارها در بیشتر صنایع، شدت رقابت افزایش یافته است (نصر اصفهانی و همکاران، 1395). در کشور ما، اغلب دانشگاهها در نسل دوم دانشگاهی یعنی دانشگاههای پژوهشمحور قرار دارند و فعالیت چندانی در راستای تجاریسازی یافتههای پژوهش، تربیت افراد کارآفرین و تبدیل شدن به نسل سوم دانشگاهها یعنی دانشگاههای کارآفرین ندارند. فعالیتهای تجاریسازی دانشگاههای داخلی، اغلب در حد ایجاد پارکهای علم و فناوری محدود شده است که خروجی چندانی به بازار کسب و کار ارائه نمیدهند (Salamzadeh et al, 2011). هر کسب و کاری برای موفقیت، رشد و نوآوری به افراد متخصص و کارآمدی نیاز دارد که ویژگیهایشان با ویژگیهای آن کسب و کار تناسب داشته باشد. کارآفرینی و الزامات راهاندازی کسب و کارهای پرخطر نیازمند افرادی است که بتوانند با این شرایط و الزامات خود را وفق دهند و بین این الزامات و ویژگیهای شخصیتیشان تناسب وجود داشته باشد (کاکاپور و خنیفر، 1392). در دهههای اخیر، بسیاری از سازمانها بهبود فرآیندهای کسب و کار را به عنوان اولویت اول مدیریت تغییرات شدید محیطی در نظر گرفتهاند، یعنی به اجبار فرآیندهای خود را با این تغییرات پایدار فناورانه، سازمانی، سیاسی و سایر تغییرات محیطی منطبق کردهاند (Davenport, 1993). از آنجا که همه ایدههای تولیدشده برای سازمان ارزشمند نیستند، سازمان امکان اجرای ایدهها را ارزیابی میکند. امکانسنجی یا اجرای ایده، فرآیند تعیین ارزش ایدۀ کسب و کار است. در واقع، امکانسنجی تعیین میکند که آیا ایدۀ تولیدشده میتواند یک فرصت کسب و کار باشد یا نه؛ هنگامی که ایدهای به عنوان فرصت شناخته شد، سازمان آن ایدهآل را در قالب محصول، خدمت و فرآیند به کار میگیرد (بارینگر و ایرلند، 1388). یک مدل کسب و کار موفق، نشاندهندۀ یک راه بهتر نسبت به گزینههای موجود میباشد که میتواند ارزش بیشتری را به یک گروه مجزا از مشتریان پیشنهاد کرده و منافع بیشتری را به شرکت بازگرداند. عدم تشخیص یک مدل کسب و کار مناسب در زمان آغاز یک کسب و کار، موجب ناکامی سازمانها در دستیابی به اهداف آن میشود (منطقی و ثاقبی سعیدی، 1392). موفقیت هر کسب و کاری در قرن 21 با توجه به بازارهایی که هر روز رقابتیتر میشوند، منوط به استفاده از دانشی است که شرکتها در فرآیندهای کلیدی خود بدان نیاز دارند. در این میان، سازمانهایی که دانش خود را به صورت اثربخشی مدیریت میکنند درجۀ بالایی از خلاقیت و عملکرد کاری داشته و پیشرو در کسب و کار خود هستند (حمیدی، 1393). در سالهای اخیر، مدل کسب و کار، به عنوان هسته اصلی ایجاد ارزش در کسب و کار و یکی از ابزارهای کسب مزیت رقابتی، بررسی شده است (Amit & zott, 2001). بنابراین با توجه به موارد مطروحه، در این مقاله سعی بر آن است نقش کارآفرینی در مدیریت کسب و کار بررسی شود.
مبانی نظری
- کارآفرینی: کارآفرینی، فرآیند خلق چیزی متفاوت و با ارزش از طریق اختصاص زمان و تلاش لازم برای آن است با فرض همراه بودن ریسکهای مالی، روانی و اجتماعی و نیز دریافت پاداشهای مالی و رضایت فردی (فرهادی و میرزائی، 1396).
- مدیریت کسب و کار: منطق غالب را به عنوان مجموعهای از هنجارها و اصول میدانند که باید توسط مدیران برای سازماندهی درست شرکتها و جستجو و استفاده از فرصتهایی به کار رود که در بازار به وجود میآیند (پراهالاد و بتیس، 1986).
سیده زهرا سیدزاده fv
- چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۰ - ۱۴:۲۱:۰۴
- منبع: صبح ملت نیوز