گزارش صبح ملت نیوز از نمایش «شاعر» نوشته داریو نیکودمی و کارگردانی میکاییل شهرستانی
بزرگنمایی:
«شاعر» دربارۀ یک موقعیت غیر منتظره است که در آن دختر جوانی انتظار دارد که شاعری فرهیخته بعد از ماهها نامه نگاری به خواستگاری اش بیاید اما او مردی پول دوست و خسیس است که هیچ تفاوتی با پدر و برادر کارخانه دار و دنیاپرستش ندارند.
کمدی در تضاد رفتارها و انتظارات شکل می گیرد .
گزارش صبح ملت نیوز از نمایش «شاعر» نوشته داریو نیکودمی و کارگردانی میکاییل شهرستانی
«شاعر» دربارۀ یک موقعیت غیر منتظره است که در آن دختر جوانی انتظار دارد که شاعری فرهیخته بعد از ماهها نامه نگاری به خواستگاری اش بیاید اما او مردی پول دوست و خسیس است که هیچ تفاوتی با پدر و برادر کارخانه دار و دنیاپرستش ندارند.
کمدی در تضاد رفتارها و انتظارات شکل می گیرد .
نمایش دربارۀ درک انسانی به اقتضای بریدن از پول و مادیات است. این که همه به دنبال پول هستند تا وجه ظاهری بیایند و با پز و قدرت در میان دیگران احساس سربلندی کنند اما در واقع انسان منهای مادیات است که شکل و معنا می یابد. متاسفانه در جهان مادی، این روال عادی شده است که هر یک از اینها به دنبال روابط مادی پایدار می گردند و وصلت ها نیز بیشتر جنبۀ مادی یافته است و نویسنده این وضعیت اشتباه و ضد انسانی را به چالش کشیده است و این همان هدف کمدی است که همواره در برابر اشتباهات انسانی جبهه گرفته و بر آن است که در اصلاحگری انسان ها بکوشد.
میکاییل شهرستانی این اجرا را با 2 گروه از هنرجویانش در خانه نمایش مهرگان به تماشا گذاشته است.
نمایش با حضور اعضای خانوادۀ آقای پاسکالی آغاز می شود که دختر خانواده با دادن نامه ای از آنها دعوت کرده که برای صحبت دربارۀ امر مهمی گرد هم آیند. در این دعوت، پدر، مادر، برادر ، زن برادر، برادرزاده و خدمتکار حضور دارند. دختر از شاعری می گوید که از طریق نامه نگاری با این مرد بزرگوار آشنا شده است که او در گوشه ای انزوا طلبیده و به عشق و عرفان می پردازد و جهان را با دیدگاه شاعرانه اش دارد متحول می سازد. اما پدر و برادرش مخالف اند چون او را مردی ژولیده و کثیف می بینند که دچار توهم و حرفهای بی منطق است و او اگر پا به این خانه بگذارد، برای بالا کشیدن دار و ندارشان است. دختر شعرها و اندیشه های شاعر را می خواند و تصویر غریبی می سازد و به همین دلیل آقای پاسکالی می خواهد دخترش را ضرب و شتم کند و دختر تهدید می کند که اگر اجازۀ شرفیابی به شاعر را ندهد، او خودش را از پنجره به بیرون پرت می کند و این یعنی خودکشی! و مادر گریه اش در می آید و شوهرش را قاتل می خواند اما پدر خوشحال است چون پنجره تا کف زمین سه پله بیشتر فاصله ندارد و در آن مرگی وجود ندارد.
به هر تقدیر، از قبل دختر از شاعر دعوت کرده و خدمتکار می آید خبر ورودش را بدهد. این مرد منشی شاعر است که آمده همه چیز را برای ورود شاعر مهیا کند. خانواده دختر جا می خورند که شاعر ثروتمند است و منشی و پیشخدمت و دم و دستگاه عریض و طویلی دارد! بنابراین مشتاقانه به دنبال دیدن شاعر هستند و دختر جا می خورد و می پندارد این مرد به دنبال محک زدن دختر است!
شاعر می آید با لباس شیک و شنل و پوتین چرمی که بسیار آراسته و مدل بالا می نماید و ابتدا قربان صدقۀ زن برادر می رود که او را متوجۀ اشتباهش می کنند و بعد دختر می آید و شاعر خود را می شناساند و رفته رفته از چشم دختر می افتد. تا اینکه منشی اش می آید دربارۀ چند مورد مالی ازش پاسخ می خواهد که شاعر برای پول و مال دنیا افروخته می شود و با مدیریت مالی بر آن است که ریالی را از دست ندهد. پدر و برادر مشتاقانه از او می خواهند که برای خواستگاری رسمی حتما به زودی اقدام کند و حتی شاعر از دختر می خواهد که اگر مرد دلخواهش بوده با نوشتن نامه ای زودتر به این حضور دوباره و خواستگاری دامن بزند و برایش گلی از گلدان می آورد و مقابلش فروتنانه زانو می زند. اما حس ششم دختر او را خبردار کرده که جاذبۀ اصلی برای این خواستگاری همانا مال و منال پدر است و در موقع رفتن اش نارضایتی اش را برای ازدواج و انزجارش را از حضور دوبارۀ شاعر اعلام می کند اما پدر و خانواده او را تهدید می کنند که باید تن به این ازدواج دهد. کلاریسا باز می خواهد خودش را بکشد که خانواده او را به دلیل درک نکردن موقعیت برازندۀ مالی شاعر در دایرۀ تهدید قرار می دهند.
میکاییل شهرستانی با هدف نمایاندن کمدی برای هنرجویانش کار کرده است. برای همین در ایجاد کمدی به واقع نمایی در بازیها توجه دارد و در لحظاتی از کار اغراق در بازی لازمۀ آن است که فقط بخنداند. گروه روی خطوط و میزانسن به درستی در حرکت است و این امر دلالت بر کارگردانی صحیح شهرستانی می کند. اما در جاهایی که بازیگران موفق تر عمل می کنند و درک خود از نقش و بازی را درست تر نمایان می کند، آنجا کمدی برجسته تر و موثرتر می نماید. به هر دلیل متن داریو نیکودمی بسیار برازندۀ تجربه کردن است که گروههای جوان خود را می توانند به واسطۀ این متن محک بزنند که چقدر از پس اجرا و نقش آفرینی کمیک برخواهند آمد. احتمالاً گروههای حرفه ای، خیلی بهتر و با کیفیت تر شاعر را اجرا می کنند، همانند اجرای این متن به کارگردانی مسعود کرامتی در تالار چهارسو (در سال 1378) با بازی امین تارخ و مهتاب کرامتی .
میکاییل شهرستانی در طراحی دکور و دیوارهای این خانه به گونه ای عمل کرده که حال و هوای دختر خانواده را یادآوری می کند که مرکز ثقل اتفاقات است. او دختری پژمرده است چون خانواده اش با معیارهای انسانی که پس از بلوغ فکری و جنسی بر آن درایت و مکاشفه داشته است، بسیار فاصله دارند. او می خواهد جهان پیرامونش را با تغییر وضعیت خود، پس از ازدواج تغییر دهد اما با دیدن این شاعر از دیدنش پشیمان می شود که فردی مادیگراست و در ظاهر ایده آلیسم نشان می دهد، و در واقع تفاوتی با خانواده اش نمی بیند بلکه او بدتر از خانواده اش نیز هست چون ریاگرایانه چیز دیگری می نماید که اصلا از آن حال و هوا در واقعیت زندگی اش برخوردار نیست.
در میزانسن هم شهرستانی به دنبال ساده ترین رفتار ممکن است لذا گروهش توانسته اند در مدار درست خودنمایی کنند و با تکیه بر درایت کارگردان مسیر بازیگری را می پیمایند و با این دقیق بودن هاست که بازیگران از حداقلهای ابراز بازی فراتر می روند و ما به هر حال، شاهد یک کمدی خواهیم بود. این همان روند و رویکرد درست از تمرین تا اجراست که می تواند هر هنرجویی را با بازیگری، در اینجا در قالب کمدی و در جای دیگر در قالب تراژدی یا ملودرام و مانند اینها آشنا کند. به همین دلیل آموزش میکاییل شهرستانی از بهترین نمونه هاست که به دور از مال اندوزی هایی که در آموزشگاههای آزاد به دنبالش هستند، دارد هدفمندانه هنرجویان را راهنمایی می کند.