حضور سیاه پوستان در خوزستان، دزفول قسمت دوم "سرجوهوزی" دکتر عبدالامیر مقدم نیا
بزرگنمایی:
حضور سیاه پوستان در خوزستان، دزفول قسمت دوم "سرجوهوزی" دکتر عبدالامیر مقدم نیا
حضور سیاهپوستان در خوزستان، دزفول
قسمت دوم "سرجوهوزی"
دورهٔ ناصری، خان محلهٔ ما با کاروان حجاج آهنگ سفر حج کرده بود. در سفر حج چند برده سیاهپوست «دختر و پسر» از بازار مکه خرید و هنگام برگشت آنها را بهعنوان سوغات سفر با خود آورد. البته پیشتر از این زمان، سیاهپوستان کموبیش در شهر و بازار نمودی کمرنگ داشتند، زیرا تجار شوشتری در سفر کاروانهای تجاری خود و در مسیر طویل از بندر بوشهر الی بازارهای پررونق العماره، کربلا و نجف سیاهان همراه آنها بودند. و غالباً به کار یدی، حمل و نقل بار و اسباب و اثاثیه اهتمام داشتند.(1)
وقتی خان وارد شهر شد، خبر آوردن "سیاه برزنگیها" توسط نوکران و افرادی که به خانهٔ خان در تردد بودند در محله پراکنده شد. البته پچپچی در کار نبود ولی در سطح شهر نزد بعضی رجال خبرش رسیده بود، این خبر چندان عجیب نبود، زیرا حضور سیاه پوستان در بصره و العماره فراوان بود.
دیدن نوجوانان رنگینپوست برای ما بسیار دیدنی بود. اولین شاخصهٔ آنها چشمانی بود که در آسمان سیاه چهره چون «قدح ماس» (کاسه ماست) از سفیدی برق میزد، وقتی پلک میزدند بیاختیار توجه افراد را به خود جلب می کردند؛ مثل چراغی که مدام خاموش و روشن شود. از خصیصه بارز این بندگان خدا سکوت و تواضع بود، بسیار کمحرف بودند. "فرمانبر" (مأمور کار) و به سخنان با دقت گوش میدادند.
البته بعضی دیگر از خوانین سطح شهر مبادرت به خرید کنیز کرده و در سفرهای زیارتی و یا بنا به درخواستی که داشتند برای ایشان به دزفول مواردی وارد شده بود که البته حجم بالایی هم نداشتند و در مجموع سه/ چهار خانواده نسبت به سایر افراد سرشناس و ذینفوذ بودند که در منزل خود سیاهپوستان مرد (غلام) و یا دختر (کنیز) زن داشتند.
رنگینپوستان که نزد آقا حضور داشتند بنا به فرمان و تأکید آقا شوهرشان دادند و مردانشان نیز زن اختیار کردند. "کنیز" فلان خان به عقد "غلام" منزل آقا درآمد، حتی آقا دستور داد برای ایشان نزدیک محله خودمان خانهٔ محقری برایشان خریداری کنند، پولش را هم خود خان میپرداخت. عروسی مفصل گرفته میشد، اسب و قاطر آرایش میکردند و با هلهله جشن و شادی بر پا میکردند. به مردان و زنانشان شوهر و همسر دزفولی دادند. بعدها که بچهدار شدن زیر نظر آقا به مکتبخانه فرستاده شدند و سواد آموختند، حتی در همان دوره پهلوی اول که ادارهها تازه آغاز به کار کردند، در کار دولتی مشغول به کار شدند.
در دزفول هیچ کس بهخاطر ندارد این سیاهپوستان بهغیراز گویش دزفولی با گویشی دیگر صحبت کنند، زیرا از کودکی و نوجوانی پا به شهر گذاشته بودند
سرجوهوزی (سرجهاز)
خوانین در وقت عروسی فرزندان خود، گاه پسر یا دختری سیاهپوستی (کنیز سرجوهوزی) را همراه اسباب و اثاثیه و بهعنوان «کنیز» یا "فرمانبر" در کنار فرزند خود روانه خانه بخت میکردند. "کنیز" یا "کلفت" مورد نظر سالها به تیمار و رفع کارهای منزل اهتمام داشت، از پخت و پز گرفته تا بزرگ کردن بچهها. تا همین اواخر در دورهٔ پهلوی دوم، وقتی همسر خان فوت کرد بچههای قدونیم خان را کنیز سیاه بزرگ کرد و در آغوش خود تربیت نمود. هنگامی که کنیز سیاه از دنیا رفت. فرزندان خان که خارج از دزفول و یا ساکن امریکا بودند، به مجرد شنیدن فوت "کنیز سیاه"، خود را به دزفول رسانده و در فراق نامادری آنچنان بیتابی میکردند که در حق مادر خویش چنین نکرده بودند(2)
ادامه دارد
پاورقی
(1) . آخرین بازماندگان زندیه در دزفول، تردد کاروانهای تجاری حسنخان زند؛
(2) . از بردن نام اشخاص جداً معذور هستیم ، مؤلف در اثر خود به اسامی افراد مفصل اشاره کرده است.