گزارش خبرنگار صبح ملت نیوز از نمایش شب بیست و یکم نوشته محمود استاد محمد ، به کارگردانی مشترک مهدی رضایی و مهدی خالدی
بزرگنمایی:
قصه این نمایش در دهه پنجاه در محلات جنوب تهران میگذرد. دو برادر(فرخ و فریدون) اعتیاد عمیق به هرویین دارند و پدرشان که از افراد متمکن و سرشناش محل است ، وادارشان کرده که در طول ۲۱ روز اعتیادشان را ترک کنند و نمایشنامه دو روز پایانی از این بیست و یک روز را به تصویر می کشد که اتفاقات هولناک و عجیبی در طول این زمان رخ میدهد.
محمود استاد محمد در زمان حیاتش در سال ۵۸، نمایشنامه اش را خود کارگردانی کرده که نقش فریدون نمایش را خسرو شکیبایی بر عهده داشته است. معتقدم که ورود کردن به نمایشنامه ای که سابقا اجرایی موفق را پشت سر گذاشته، هم برای بازیگر و هم برای کارگردان کاری پر ریسک است و انصافاً شهامت میخواهد. و این نیاز به ریسک پذیری و شهامت در مورد تکرار نقش "فریدون" که خسرو شکیبایی سابقاً بازی کرده، نیز صدق میکند. اما میلاد کرباسی به زیبایی هر چه تمام تر از عهده این نقش سخت برآمده است. تا انجا که می توان گفت حضور میلاد کرباسی، نویدبخش یک ستاره نوظهور در تاتر ماست.
قصه این نمایش در دهه پنجاه در محلات جنوب تهران میگذرد. دو برادر(فرخ و فریدون) اعتیاد عمیق به هرویین دارند و پدرشان که از افراد متمکن و سرشناش محل است ، وادارشان کرده که در طول 21 روز اعتیادشان را ترک کنند و نمایشنامه دو روز پایانی از این بیست و یک روز را به تصویر می کشد که اتفاقات هولناک و عجیبی در طول این زمان رخ میدهد.
محمود استاد محمد در زمان حیاتش در سال 58، نمایشنامه اش را خود کارگردانی کرده که نقش فریدون نمایش را خسرو شکیبایی بر عهده داشته است. معتقدم که ورود کردن به نمایشنامه ای که سابقا اجرایی موفق را پشت سر گذاشته، هم برای بازیگر و هم برای کارگردان کاری پر ریسک است و انصافاً شهامت میخواهد. و این نیاز به ریسک پذیری و شهامت در مورد تکرار نقش "فریدون" که خسرو شکیبایی سابقاً بازی کرده، نیز صدق میکند. اما میلاد کرباسی به زیبایی هر چه تمام تر از عهده این نقش سخت برآمده است. تا انجا که می توان گفت حضور میلاد کرباسی، نویدبخش یک ستاره نوظهور در تاتر ماست.
همواره بازی کردن نقش معتاد چه در سینما و تلویزیون و چه در تاتر ، همانند حرکت بر روی لبه تیغ است. چرا که نیازمند پرداختن به ظرائفی است که چناچه ذره ای بیرون بزند ، می تواند نقش را به کاریکاتور تبدیل کند. علاوه بر این ، متن نمایشنامه برای بازیگرها متن آسانی نیست، به خصوص بازی در دو نقش اصلی با آن ضرباهنگ تند نمایش و ریتم تند و غالبا بدون انقطاع دیالوگ ها ، بی شک فرآیندی سخت و فرساینده برای بازیگرهاست. لیکن بازی بازیگرها از جمله کاراکتر پدر و علی الخصوص دو کاراکتر فرخ و فریدون خیره کننده است. آنها تمام و کمال در اختیار نقش هستند . دو برادر تعامل و بده بستان بسیار خوبی با هم دارند و اصطلاحاً بازیهایشان "در آمده است".
در حین تماشای این نمایش، تماشاگر روایتی بسیار عریان از اعتیاد می بیند. گویی تو نیز همراه دو برادر در انباری خانه حبس شده ای تا به اجبار اعتیادت را ترک کنی . پا به پای آنها خماری می کشی. درد استخوان بازیگر را تو هم حس میکنی و از فرط خماری همراه با او به رعشه می افتی . همراه با او نئشه می شوی. حتی نگرانشان می شوی که اگر امشب مواد بهشان نرسد ، چه باید بکنند؟
مخاطب عمیقاً به فکر فرو میرود. حین اجرا پا روی پا نمی اندازد . به ساعتش نگاه نمی کند. گاهی نفس در سینه حبس می شود. گویی در سالن پشه هم پر نمی زند . فقط و فقط ارتباط با قصه و بس.
اما افسوس که در اواخر قصه ایرادی ایجاد شد که قدری به کار لطمه زد ، و آن، انتخاب نامناسب یک نابازیگر در نقش برادر کوچک بود. صحنه های عق زدن بازیگر کودک بسیار تصنعی بود. دیالوگها را منقطع و ناواضح ادا میکرد.که درکنار بیان بی نقص و قابل قبول فرخ و فریدون، این اختلاف مشهود بود و بدجوری توی ذوق میزد. ضمن آنکه پوشش و آرایش موی بازیگر کودک، اصلا متناسب با زمان و فضای نمایش نبود.
شب بیست و یکم دکوری ساده اما کاربردی دارد که با خلاقیتی قابل قبول طراحی شده است. موسیقی به درستی انتخاب شده و همانند دکور در خدمت نمایش است. حتی نور تعویضِ صحنه و ایجاد سایه هاباعث میشد که در حین تعویض صحنه ها هم حواس تماشاگر از اجرا منحرف نشود.
در مجموع، شب بیست و یکم از آن دسته نمایش هاست که اگر نبینیدش، چند سال دیگه حسرت میخورید .در این شبهای باقیمانده تماشای این نمایش را در عمارت نوفل لوشاتو از دست ندهید.
آسیه میرفخرایی