اولین گزارش اختصاصی و نقد جشنواره تئاتر بین المللی فجر
یادادشت تئاتر استرالیا به کارگردانی سیدمحمدهادی هاشم زاده به نوشتار محمد رشیدپور
فرهنگی - اجتماعی - تئاتر و هنرنمایشی - صدای مردم
بزرگنمایی:
اولین نقد خود از جشنواره بین المللی تئاتر فجر را دوست دارم از اینجا شروع کنم: از زمانی که بعنوان خبرنگار تایید شدم تا جشنواره تئاتر فجر را پوشش بدهم. باید راس ساعت ۱۲ تئاتری را که می خواستم ببینم انتخاب کنم و البته همه می دانیم استرس اینکه نتوانی بلیط بگیری و یا نتوانی ساعت دلخواه را انتخاب کنی چقدر شدید است.
امروز که داشتم به برشور نگاه می کردم به ارتباط ساده، بین واژه ها و اسامی نمایش نامه ها دقت کردم.
یادم هست، سال پیش نام یکی از نمایشنامه ها سگدو بود امسال اسم یکی از نمایشنامه ها سگک است. و....
اولین گزارش و نقد جشنواره تئاتر بین المللی فجر
یادادشت تئاتر استرالیا به کارگردانی سیدمحمدهادی هاشم زاده به نوشتار محمد رشیدپور
اولین نقد خود از جشنواره بین المللی تئاتر فجر را دوست دارم از اینجا شروع کنم: از زمانی که بعنوان خبرنگار تایید شدم تا جشنواره تئاتر فجر را پوشش بدهم. باید راس ساعت 12 (روز پنچ شنبه ویژه اصحاب رسانه که سهمیه محدودی تهیه و تدارک دیده است )تئاتری را که می خواستم ببینم انتخاب کنم و البته همه می دانیم استرس اینکه نتوانی بلیط بگیری و یا نتوانی ساعت دلخواه را انتخاب کنی چقدر شدید است. .....
امروز که داشتم به برشور نگاه می کردم به ارتباط ساده، بین واژه ها و اسامی نمایش نامه ها دقت کردم.یادم هست، سال پیش نام یکی از نمایشنامه ها سگدو(1) بود امسال اسم یکی از نمایشنامه ها سگک است. و....
با این پیش زمینه بیایید به سراغ نمایشنامه استرالیا برویم.
نمایش استرالیا به نویسندگی پیام و کارگردانی سید محمد هادی هاشم زاده
در اولین نگاه مسئله مهاجرات و فرار انسان از مبدا سکونت خود تحت هر عنوانی مثل فرار مغزها را به ذهن متبادر می کند.
این نمایشنامه روایت سه انسان مختلف است که برای رسیدن به مقصدی به اسم استرالیا، با کوله باری از قصه ها و غصه ها، در موج های سنگین و سهمگین دریا، نزدیک استرالیا گیر کرده اند و اینک در حال روایت داستان خود هستند.
بعنوان مخاطب این نمایش باید بگویم من با صحنه ای شبیه یک کشتی برخورد کردم که نشان دهنده استفاده بهینه از سالن نمایش، میزانسن، دکوپاژ حرفه ای، نور، صدا، افکت های حرفه ای و بازی بی بدیع بازیگر این نمایش بود که از جان مایه می گذاشتند و واقعا خاک صحنه می خوردند.
ترکیب بازی و نور و صدا این نمایش را بیشتر شبیه یک تله تئاتر تلویزیونی کرده بود.
حرکات بدن و چهره بازیگران بهمراه گام های دقیق و شمرده شده جای نقد برای بازیگران نمی گذاشت، اما کمی تکرار صحنه یا به اصلاح فلاش بک ها زیاد بود،
هر چند کل داستان حالت فلش بک و برگشت به عقب را داشت اما چند جا این برگشت به عقب تکرار مکررات بود که من اصرار نویسنده یا کارگردان را براین تکرار متوجه نشدم.
آمادگی جسمی بازیگران و به کارگیری ذهن و بدنشان در نمایش بسیار قابل تامل بود.
متن نمایش قسمتهایی از یک پازل بود که کم کم در کنار هم قرار می گرفت و در نهایت کامل می شد به همین خاطر ابتدای نمایش ارتباط قوی بین مخاطب و نمایش برقرار نمی شد.
این نمایش برخلاف نمایشهایی مثل سگدو و سه شنبه های لعنتی که روایتی مرگبار از مهاجرت نشان می دادند مهاجرت را آنقدر سیاه نشان نمی دهد، و بیشتر سیاهی زندگی قبل از مهاجرت را دستمایه کار خود قرار داده بود.
در کل برای این نمایشنامه نمره بالاتر از هفتاد از صد را قائل هستم و آنرا یکی از نمایشنامه های قوی این دوره می دانم.
چون در جشنواره گرفتن ممنوع است و ممکن به قضاوت داوران تاثیر گذارد باشد این عکس خبر بدون چهره بازیگران و عوامل بصورت تزینی گذاشتم.
محمد رشید پور
لینک یادادشت سگدو
لینک سه شنبه های لعنتی