بسته های معیشتی یا پاک کردن صورت مساله و نهادینه کردن فقر...به قلم لیلا بیگی نژاد
بزرگنمایی:
اینکه فقر امروزه، چقدر جای خودش را در زندگی باز کرده و چنین وجه ی مدرنی بخود گرفته؛ مسلما یک مبحث خاص است و ورود بی اجازه به حریم خصوصی مردم، بحث دیگری ست که سایر اقشار جامعه را کلافه کرده است.
ویکتورهوگو در اثر فاخر خود بینوایان، خیلی روشن به بیان فقر و عمق بی عدالتی در جامعه ی روزگار خود؛ پرداخته است و فلاکت مردم فرانسه را در قرن نوزدهم به روشنی تمام،در قالب رمانی جذاب به تصویر کشیده است!
بسته های معیشتی یا پاک کردن صورت مساله و نهادینه کردن فقر...
✍لیلا بیگی نژاد
اینکه فقر امروزه، چقدر جای خودش را در زندگی باز کرده و چنین وجه ی مدرنی بخود گرفته؛ مسلما یک مبحث خاص است و ورود بی اجازه به حریم خصوصی مردم، بحث دیگری ست که سایر اقشار جامعه را کلافه کرده است.
ویکتورهوگو در اثر فاخر خود بینوایان، خیلی روشن به بیان فقر و عمق بی عدالتی در جامعه ی روزگار خود؛ پرداخته است و فلاکت مردم فرانسه را در قرن نوزدهم به روشنی تمام،در قالب رمانی جذاب به تصویر کشیده است!
در جای دیگر نیز لوییزامیالکات در داستان زنان کوچک؛ فقر حاکم بر خانواده و فائق آمدن بر آن را به زیبایی هر چه تمامتر به رشته ی تحریر در آورده است. آقای مارچپدرخانواده بعنوان کشیش راهی جنگ شده است و خانواده با انواع ناملایمات دست و پنجه نرم می کنند. اما خانم مارچمادر خانواده به اتفاق دختران خود با عشق و تلاش مضاعف و لذت بردن از فرصت های کوچک و تفریحات دم دستی، فقر را به فرصت تبدیل می کنند.
در کشور ما ایران اما گدایی کردن؛ نوع ترحم و دلسوزی را چنان بهمراه دارد که منجر به پدیده ای اَسف بار بعنوان گداپروری شده است! کافی ست به شبکه های اجتماعی (و تلویزیون حتی) دقت کنید که با تبلیغ کلیشه ها و نماهنگ ها و میان برنامه ها در روزهای خاصی چون ماه مبارک رمضان ،عیدنوروز و ...و یا با بهره گیری از عِرقِ مذهبی مردم و بهره کشی از فالستبقوالخیرات...فکر می کنند خیر در حلقوم این جماعت می کنند!
امروز، وقتی پیامِ مبنی بر درخواست کمک برای "عمل قوز قرنیه" را از طریق یکی از پیام رسان های مجازی؛ دریافت کردم اول متعجب شدم از چگونگی دریافت شماره ام توسط این فرد و دوم؛ لحظه ای فکر کردم چگونه کسی با گوشی "هوشمندش" اینگونه بخود اجازه ی گدایی آن هم به شکلی مُدرن می دهد!
فریبا وفی در "رویای تبت" ماجرای جالبی را عنوان می کند که :
《یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که "فقر بهتر است یا عطر؟"
قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود!چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر". از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند.نوشته بودند که :
"فقر" خوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه می دارد ولی عطر، آدم را بی هوش و مدهوش می کند.
عادت کرده بودند مزیت فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود!
فقط یکی از بچه ها نوشته بود "عطر"! انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود. نوشته بود "عطر حس هایی را در آدم بیدار می کند که فقر آنها را خاموش کرده است".》
#سامرست_موآم در "پایبندی های انسانی" معتقد است که :(نقل به مضمون) نیش فقر چه ها بر سر انسان و روزگارش که نمی آورد. بال هایت را می چیند و روحت را مثل سرطان می خورد!
اما به واقع؛ کدام فقر؟!
من به شخصه معتقدم در جامعه ی امروز همین کشور رنج کشیده ی خودمان که بیشتر اقشار جامعه در فشار اقتصادی به سر می برند و سطل های زباله، چالش جدید فقر شده است؛ باز هم نمی تواند تشخیص فقیر با فقر واقعی را آنگونه که هست، نمایان کند.
برخی به نانِ گدایی عادت کرده اند و برخی ذاتا" گدامَنش هستند و برخی نیز در اوج غنا؛ گداصفتی از وجودشان می بارد...
آنچه در این فرآیند غم انگیزتر است؛ تهیه و به صف کردن بسته های معیشتی و به تصویر کشیدن آن از رسانه ی ملی آن هم در بخش های خبری سیماست که به زننده ترین شکل ممکن به گسترش و تثبیت فقر در جامعه به عنوان یک "ارزش" کمک می کند!
که البته کم هزینه هایی هم نیستند و اگر سالانه در یک جا متمرکز شوند و کارگاه های کوچک صنعتی و تولیدی ساخته شود و در اختیار خانوارهای مورد نظر قرار گیرند، خدا می داند چقدر می شود بر ریشه ی سترگ فقر،تیشه شد.
ولیکن آنچه در جامعه ی ما آن هم بعنوان هنجار اجتماعی، نهادینه شده است؛ پاک کردن صورت مساله و دامن زدن به تظاهرهای اینچنینی ست که نه تنها رنجی مضاعف به جامعه تحمیل می کند بلکه در نهایت منجر به گدایی و گداپروری های بیش از این شده و باتلاق فقر را گسترده و عمیق تر می کند.
آنچه منظور این نوشتار است دقیقا پرداختن به بُعد مادی فقر است وگرنه مفهوم فقر در هر حیطه ای قابل استناد و تحلیل و بررسی ست.