سمفونی شگفتانگیز شب و شیدایی * حمیدرضا نظری نسیم دلانگیز و شادی بخش شبانگاهی، همراه با رقص لطیف و ملایم گلها و چشمک و زمزمه شیرین ستارگان و انعکاس چشمنواز ماه در آب، به نرمی در شهر به حرکت درمیآید و پس از عبور از خیابانها و کوچههای خیس و بارانخورده و نوازش چهره مردمانی خسته اما مهربان، به سمت یکی از ایستگاههای مترو پیش میرود و نغمه دلنواز ویولن یک مرد میانسال، با خود طراوت و آرامش را به ارمغان میآورد و اینک در دلِ زمین، سمفونی شگفتانگیز شب و شیدایی آغاز میشود... يکشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۲۵:۲۶ ۲۰۱ بازدید
زنگ انتخابات مجلس نواخته شد (سری اول)به قلم علی دباغ انتخاباتی که خیلی زود شروع شد !!! در حالی که هنوز ماهها تا شروع انتخابات مجلس شورای اسلامی و حتی شروع ثبت نام برای آن، باقی مانده است. زمزمه های زیادی در فضای رسانه ای و محافل سیاسی دزفول در مورد کاندیداهای احتمالی نمایندگی دزفول شنیده میشود جمعه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۴:۵۲:۰۵ ۱۳۳۳ بازدید
«مهمونی» که آقای مجری بیرون از صداوسیما راه انداخت ایرج طهماسب که سالها در این ایام سخت مشغول رساندن قسمت های جدید «کلاه قرمزی» به آنتن تلویزیون بود، پس از قطع همکاری با صداوسیما، چند سالی است که از عروسک های محبوبش خداحافظی کرده و در ادامه سراغ ساخت برنامه عروسکی جدیدی در همان حس و حال در شبکه نمایش خانگی رفته است. «مهمونی» او در سالی که گذشت توانست رضایت مخاطب عام را جلب کند، بر این اساس پس از مدتی توقف، زمزمه های تولید سری جدید این برنامه برای سال 1402 به گوش می رسد. شنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۳:۵۵ ۵۵۰ بازدید
یادی از شاعر «باز باران با ترانه» شعر «باز باران با ترانه»، یکی از شعرهایی است که در خاطره جمعی ما مانده و گاه آن را در روزهای بارانی زمزمه میکنیم و«شاد و خرم» به دوران کودکی میرویم. چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۷:۲۸ ۶۲۲ بازدید
یادی از شاعر «باز باران با ترانه» شعر «باز باران با ترانه»، یکی از شعرهایی است که در خاطره جمعی ما مانده و گاه آن را در روزهای بارانی زمزمه میکنیم و«شاد و خرم» به دوران کودکی میرویم. چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۷:۲۸ ۶۲۲ بازدید
زمزمههای بازگشت مجدد سامسونگ به روسیه سامسونگ مانند بسیاری از شرکتها پس از آغاز حمله نظامی روسیه به اوکراین، از بازار این کشور خارج شد اما با طولانی شدن جنگ و رکود در بازارهای دیگر، این غول کرهای ممکن است فعالیتش در روسیه را از سر بگیرد. شنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۷:۲۰ ۷۸۸ بازدید
زمزمههای بازگشت مجدد سامسونگ به روسیه سامسونگ مانند بسیاری از شرکتها پس از آغاز حمله نظامی روسیه به اوکراین، از بازار این کشور خارج شد اما با طولانی شدن جنگ و رکود در بازارهای دیگر، این غول کرهای ممکن است فعالیتش در روسیه را از سر بگیرد. شنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۷:۲۰ ۷۸۸ بازدید
شیوع وبا در ایران دور از انتظار نیست؛ راههای پیشگیری و درمان چیست؟ این روزها زمزمههای شیوع وبا در کشور شنیده میشود، اوایل هفته بود که ابتلای موارد مشکوک به این بیماری در کردستان گزارش شد... پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۶:۰۰ ۵۵۱ بازدید
شیوع وبا در ایران دور از انتظار نیست؛ راههای پیشگیری و درمان چیست؟ این روزها زمزمههای شیوع وبا در کشور شنیده میشود، اوایل هفته بود که ابتلای موارد مشکوک به این بیماری در کردستان گزارش شد... پنجشنبه ۲ تير ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۶:۰۰ ۵۵۱ بازدید
از فرایند پرداخت سود سهام عدالت چه می دانیم؟ با نزدیک شدن به پایان سال، زمزمه های پرداخت سود سهام عدالت سال 1399 نیز به گوش می رسد. سودی که طبق گفته مسئولان حتما تا پایان سال پرداخت خواهد شد و میزان آن نیز بین 550 تا 600 هزار تومان تخمین زده شده است. جمعه ۱۵ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۰:۰۸:۳۲ ۶۴۱ بازدید
از فرایند پرداخت سود سهام عدالت چه می دانیم؟ با نزدیک شدن به پایان سال، زمزمه های پرداخت سود سهام عدالت سال 1399 نیز به گوش می رسد. سودی که طبق گفته مسئولان حتما تا پایان سال پرداخت خواهد شد و میزان آن نیز بین 550 تا 600 هزار تومان تخمین زده شده است. جمعه ۱۵ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۰:۰۸:۳۲ ۶۴۱ بازدید
فیلمبرداری فیلم کوتاه زمزمه تاریکی در دزفول به پایان رسید فیلمبرداری فیلم کوتاه زمزمه تاریکی در دزفول به پایان رسید سه شنبه ۲۱ دي ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۷:۲۵ ۱۹۸۶ بازدید
فیلمبرداری فیلم کوتاه زمزمه تاریکی در دزفول به پایان رسید فیلمبرداری فیلم کوتاه زمزمه تاریکی در دزفول به پایان رسید سه شنبه ۲۱ دي ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۷:۲۵ ۱۹۸۶ بازدید
فیلمبرداری فیلم کوتاه زمزمه تاریکی در دزفول به پایان رسید فیلمبرداری فیلم کوتاه زمزمه تاریکی در دزفول به پایان رسید سه شنبه ۲۱ دي ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۷:۲۵ ۱۹۸۶ بازدید
فیلمبرداری فیلم کوتاه زمزمه تاریکی در دزفول به پایان رسید فیلمبرداری فیلم کوتاه زمزمه تاریکی در دزفول به پایان رسید سه شنبه ۲۱ دي ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۷:۲۵ ۱۹۸۶ بازدید
فیلمبرداری فیلم کوتاه زمزمه تاریکی در دزفول به پایان رسید فیلمبرداری فیلم کوتاه زمزمه تاریکی در دزفول به پایان رسید سه شنبه ۲۱ دي ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۷:۲۵ ۱۹۸۶ بازدید
نشست انجمن شعر و ادب خوزستان دکتر داودرضا کاظمی دبیر انجمن نقد ادبی خوزستان: در روزگار پس از نیما- و بنا بر پیشنهاد او- واژه ها و عبارت ها با دکلماسیون طبیعی خود در شعر حضور مییابند. نشستهای شعرخوانی و نقد آثار در انجمن نقد ادبی خوزستان در ششمین سال فعالیت این انجمن به خاطر شرایط کرونایی همچنان به صورت مجازی برگزار می گردد. سیصد و شانزدهمین نشست این انجمن عصر یکشنبه 2 آبان 1400 برگزار شد که در این نشست شاعران آثار خود را ارائه کرده و منتقدان انجمن درباره آن به بحث و بررسی پرداختند. تعداد اعضای گروه مجازی انجمن نقد ادبی خوزستان در این نشست 197 نفر بود که از میان آنها شاعران و منتقدانی چون: دکتر داودرضا کاظمی، عزت الله کیانی، احمد تمیمی، سارا شجاعی، صدیقه صنیعی، فاطمه مقدم، نیلوفر عیسی زاده، کلثوم ستاوی، عبدالرضا فاطمی، نادیا حزباوی، مجتبی مشرف و فرزانه عضدی به ارائه اثر یا نقد سروده های شاعران همگروه پرداختند. برخی سروده ها و نقدهای صورت گرفته در این نشست به شرح ذیل هستند. سروده اول: به احترام دستهایم که میفهمند فرق تار را از تار تکیه میکنم به عمودیترین مکثِ سلیقهات و تو را میرسانم به قواره به راه که برسی سرِ کلماتِ درز نگرفته و محشورم کنی با شعر و شب که شاعرهها را شهره میکند تو شکافهای حقیقت را وصله کنی و من استناد کنم به استیکرهای آبی و به لبخند کوتولهای که رویم لحاف میکشد تا من مغزِ تمامِ شعرها را دنبال سرم بگردم دوباره مزرعه بشوم و جمع کنم خاطرِ گلهای درشتت را که پابلندی به هیکلِ من زار انداخته و شعر همیشه شورِ شما را میزند. نیلوفر عیسیزاده دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشتند: تکرار اتصال فضا و معناهای گوناگون با استفاده از حروف ربط به ویژه حرف ربط «که» در فرازهایی از این سروده، زبان و به ویژه فرم شعر را تحت تاثیر قرار داده و تا حدودی آزار دهنده است (بنگرید به سطرهای دوم، دهم، چهاردهم و بیست و ششم). شیوه شکل گیری جملات مرکب و به ویژه نوع اتصال جمله های وابسته به شکلی است که فرم درونی شعر، از این حیث، تکرار و در نتیجه یکنواخت می شود. در همین راستا برخی دیگر از حرف های ربط حشو به نظر می رسند؛ چنانکه نبودنشان فرم درونی بهتری را رقم میزند. مثلا شعر را با حذف سطر شانزدهم و سطر بیستم، «و من» و «تا من»، بخوانید و ببینید چه می شود؟! اما تخیل و شاعرانگی سطرهایی چون: «عمودیترین مکثِ سلیقه»، «تو را میرسانم به قواره»، «برسی سرِ کلماتِ درز نگرفته»، «شکافهای حقیقت را وصله کردن»، از جمله نقاط قوت این سروده است. جناس و واج آرایی در برخی از سطرها، موسیقی ساز واقع شده اما توجه شاعر به موسیقی درونی و معنوی در کل سروده آنچنانکه باید نیست. احمد تمیمی به عینیت و ذهنیت در این سروده پرداخت: (( شعر با تشخص بخشیدن به دست آغاز میشود و با تشخص به شعر به پایان می رسد. در بند اول *احترام دست* ترکیبی از عینیت و ذهنیت است که می تواند مخاطب را با خود همراه کند. بازی زبانی با *تار*که با جناس تام همراه است سبب زیباتر شدن این بند از شعر شده است. در ادامه شعر به سمت ذهنیت گرایش می یابد: «عمودی ترین مکث سلیقه، کلمات درز نگرفته» در ادامه عبارت «شکاف حقیقت» کمی شعارزده است. از نکات مثبت این شعر وارد شدن المان های امروزی به شعر است، البته میزان موفقیت آن محل بحث است. آنچه به نظرم رسید این است که آنجا که عینیت و ذهنیت کنارهم قرار گرفته اند امکان ارتباط گرفتن با شعر بیشتر است.))؛ سارا شجاعی نیز به عینیت و ذهنیت سروده اشاره کرد: (( شعر با ترکیبات عینی و انتزاعی همراه است؛ بعضی بندها عینیت بیشتر و بعضی انتزاعی ترند . این دو اگر در ترکیب با یکدیگر با عث خلق جریانی از تصاویر در ذهن مخاطب شوند بهتر است . واج ارایی در شعر نیز به زیبایی کار افزوده است)). سروده دوم: در دل من مانده بسی ، حرف نپرسیده کسی ای تو که از من نفسی ، برده به دیدار بیا قامت افراشته ای ، گلشن من کاشته ای بی ثمر انگاشته ای ، میوه بسیار! بیا ساده نوشتم سخنم ، تا تو بدانی که منم آنکه به جان داد و تنم ، در قدم یار بیا تو شه جانی و همه ، من نشناسم کلمه تا که نبینم صدمه ، از لب بیمار بیا عشقی و من با تو شهم ،عقلی و من با تو رهم منتظرم منتظرم ، ای دل و دلدار بیا تقدیم به امام عصر عج 29/7/1400 نادیا حزباوی دکتر داودرضا کاظمی، دبیر انجمن نقد ادبی خوزستان با اشاره به درستی وزن و قافیه در این سروده و موضوع و محتوی ارزشمند این سروده نوشت: اما عبارت ها و اشارت ها همگی برآمده از ادبیات، آشنا و بعضاً تکراری اند. آنچنانکه می توان گفت این شعر حرف تازه ای ندارد. برخی جمله ها هم که اصلاً منطق درستی ندارند. جملاتی مانند: «عشقی و من با تو شهم ،عقلی و من با تو رهم»، عبارت هایی اینچنین را شاعر باید بازنویسی و بازسرایی کند. احمد تمیمی نیز در نقد این سروده به فقر تخیل اشاره کرد. سروده سوم: در منتهای خلوت باد گیسوان پریشان میشوند از نفیر ساچمه ها « چهار باغ » را بالا و پایین کرده اند با تیتر درشت سکوت بروی « منارجنبان » جوخه ها به صلیب کشیده اند تار موها را بنگ ، بنگ ، بنگ ، چه پنهانی ترک بر میدارد پاییز برگ ریز « سی و سه پل » ع.فاطمی دکتر داودرضا کاظمی: این سروده ذهنی آغاز می شود، «در منتهای خلوت باد»، در ادامه نیز این تنها شاعر است که می داند چه می خواسته بگوید و چه گفته است. «به صلیب کشیدن تار موها»، معنای روشنی دارد اما این معنا در کنار چهارباغ و منارجنبان و پاییز سی و سه پل به فرم نمی رسد. اشارت ها پراکنده و ارتباط ها ضعیف است. گو اینکه وصف ها نیز اغلب آشنا و بعضاً تکراری اند. احمد تمیمی با اشاره به ابهام در این شعر نوشت: (( ابهام در این سروده نتیجه عمیق تر شدن و چندلایگی معنا نیست. بلکه ناشی از مبهم بودن است. ابهامی که منجر به شاعرانگی می شود با ابهامی که در نتیجه عدم ایجاد تناظرها و تناسب های معنایی است متفاوت است و ابهام در این سروده به زعم من از نوع دوم است. هرچند باید این حرکت شاعر را که از مستقیم گویی در حال فاصله گرفتن است ستود.))؛ سارا شجاعی با اشاره به پایان مبهم شعر، اعتقاد داشت تکنیک در این سروده بر شاعرانگی تفوق دارد. سروده چهارم: به تن کن رخت "زیبا شادِ" زن های شمالی را و از روی تنم بنداز تن پوش زغالی را بیا اثبات کن در عشق،اما و اگر پوچ است بیا تغییر ده قانون "رویای محالی" را به اخبار حسودان پس زدی عشق مرا ای "عشق" چرا آموختی از دیگران بی اعتدالی را مرا پس میزنی با دست و با چشمات میخوانی ولی من دوست می دارم چنین حالی به حالی را تو هرشب باده ات را با که می نوشی که من اینجا ز آب دیده می نوشانم این گُل های قالی را کنارم می نشینی توی خوابِ خسته ام،هرشب بیا تعبیر کن در استکانم جای خالی را کلثومه ستاوی(هانے دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده با اشاره به سالم بودن فرم و خوش آهنگی سروده اضافه کرد: ترکیب غیر اضافی «زیباشاد» در مصرع اول خوش درخشیده است. در مصرع دوم فعل «بنداز» از یکدستی زبان غزل می کاهد مانند واژه «چشمات» در بیت چهارم. شاعر باید فقط به ضرورت سراغ زبان محاوره برود و جز در مواقعی که استفاده از واژگان زبان محاوره به زیبایی و رسایی میرسند، از آنها استفاده نکند. از سوی دیگر هر فعلی حرف اضافه مخصوص به خود را طلب میکند. «از روی تنم بنداز» درست نیست. از روی تنم بردار درست است. جملاتی مانند: «تو هرشب باده ات را با که می نوشی ...» نیز بی ایراد نیستند، این فضاها مربوط به غزل در سده های پیشین است و با زندگی امروزین ما تناسب چندانی ندارد. امروزه به شراب باده نمی گویند. وانگهی تصاویر و مضامین در دسترس و عینی تری را برگزینید. عزت الله کیانی نیز در نقد این سروده ضمن اشاره به نقش قافیه ها در این سروده نوشت: (( در ابتدای شعر که گفتهاند "به تن کن" منظورشان قاعدتا این بوده که به تن من کن و بیان ناقص است.از نظر ترتیب هم مضمون مصرع دوم بایستی اول بیاید و ابتدا رخت زغالی را از تن جدا کند و سپس زیباشاد بپوشد با بپوشاند، افزون بر این، وجود واژه ی "بنداز" در این بیت، عامیانه است و خدشه ای است به یک دستی غزل. چیزی نزدیک به گونه ی زیر باشد بهتر است: بیایی دور می اندازم این رخت زغالی را بپوشم رخت زیبا شادِ زن های شمالی را شاعر در سرودن توانمند است و می تواند بیشتر به ناگفته ها بپردازد و رد پای خودش را در شعر به جا بگذارد. )) سارا شجاعی نیز به مضامین تکراری و بیان متناقض در بعضی بیت ها اشاره کرد. سروده پنجم: کسی که با منِ از پا فتاده کار نداشت شکستن دلِ بیچاره افتخار نداشت نخواستم که به وقت فراق گریه کنم ولی دریغ! دلم بی تو اختیار نداشت گذشته کار ز کارم ولی بدان ای دوست دلِ شکسته ی ما ارزش شکار نداشت چنان به جانِ نحیفم هجوم آوردی که از تو بر تن من زخم ها شمار نداشت پس از گذشتن عشق از منِ فتاده ز پا برای دیدنت ای مرگ! دل قرار نداشت دلم گذشت ز من! مانده ام بدون دلم! که حال و حوصله صبر و انتظار نداشت و کوچ میکنم از شهر، پا به پای سفر که جا برای وجودِ من این دیار نداشت سراغ شعر نگیرید، آه..شعرِ دلم هرآنچه داشت، گلی خفته بر مزار نداشت... مجتبی مشرّف دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشت: وزن عروضی و قافیه و فرم بیرونی که قالب غزل است، در این سروده حسب حالی و عاشقانه به خوبی شکل گرفته است. شاعر ذوق خوبی دارد و در سراسر شعر وحدت موضوعی برقرار کرده است. کاش در برخی از ابیات مضامین امروزی و تازه تری به کار بسته بود. در برخی از ابیات مانند مطلع غزل، ارتباط افقی میان دو مصرع یا شکل نگرفته و یا کمرنگ است. کاربرد افعال به شیوه کهن مانند دوبار استفاده کردن از فعل «فتادن» به جای «افتادن» در زبانی که بافت آرکائیک ندارد، انتخاب خوبی به نظر نمی رسد. در روزگار پس از نیما- و بنابر پیشنهاد او- واژه ها و عبارت ها با دکلماسیون طبیعی خود در زبان معیار به کار می روند. یعنی با همان شیوه ای که در زبان معیار حضور دارند، نه باشیوه های کهن و نه با گویش ها و لایه های متفاوت زبانی و... سارا شجاعی نوشت: (( بعضی بیت ها زیبا، بعضی بیت ها نیازمند توجه و بعضی ها نارسا هستند))؛ سروده ششم: زنی گم کرده راهم. که گاهی شال می بافم گهی تا انتهای غم می فشارم پدال چرخ را. گاه با ملودی گندمزار به رقص درایم. گاه می پیچم لای کوفته ها عطر عشق و لبخند را هم نوا میشوم با قامت رعنای نخل سر بریده ودر کنارش مرثیه میخوانم گاهی هم پایه رقص دخترکان میشوم. گفتگوها دارم با سایه بر دیوار نشسته ات اسمان نیز باردار غم شده و از درد زایمان صاعقه میزند. و من زمزمه میکنم لالایی عاشقانه برای کودک سر به هوا و شیطان درونم ولی هنوز ولی هنوز من همان گم کرده راهم. فرزانه عضدی دکتر داودرضا کاظمی نوشت: این سروده در درجه نخست اطناب دارد. برخی از سطرها هم عادی هستند یعنی در آنها اتفاق شاعرانهای رقم نمیخورد. «گاهی شال می بافم»، «می فشارم پدال چرخ را»، «گاهی همپایه رقص دخترکان می شوم» و ... عناصر متن نزدیک به هم انتخاب شدهاند، عینی و در پیوند با موضوعند اما آنچنان که باید خیال انگیز به کار گرفته نمیشوند. در واقع متن در حوزه تخیل حرف چندانی برای گفتن ندارد. البته وصف هایی در خور توجه دارد اما این به تنهایی کافی نیست. احمد تمیمی اعتقاد داشت این متن راه زیادی تا شعر شدن دارد و از نظر سارا شجاعی نیز این متن، بیان نثرآمبز لحظات راوی است. سروده هفتم: قو: بی تواین روزهای خسته وسرد،خالی ازهرامیدمیمیرم نی بی بند می شوم اما، مثل سروی رشید می میرم دل من رابه خاک نسپاری،برمزارم گلاب نگذاری چون به دریای سینه ات یک شب،هم چوقویی سپیدمیمیرم به کدامین گناه ناکرده؟ وکدامین غمی که پیرم کرد؟ مثل احساس ابرهمراه گریه های شدیدمیمیرم دل من داشت زندگی میکرد، ذوق شعرم ترک ترک میشد پرحس کسالتم ،امروز، آخرش ناامیدمیمیرم قبله ی چشم میشی توکجاست؟به کدامین جهت نمازکنم؟ دل خوش ازاینکه باورم داری، من به شوقت شهیدمیمیرم آنقدرکودکم که گم شده ام،درخیابان بی دروپیکر سربچرخان ورهنمایم باش،چون شوی ناپدید،میمیرم عشق راباهوس نیالودم،تادم مرگ عاشقت بودم نفس آخرم به یادشماست،مرگ بی تورسید،میمیرم. صدیقه صنیعی دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشت: «نی بی بند می شوم»، یعنی بی صدا، ساکت، بی سود، بی فایده و حتی بی هدف و بیهویت، هنر سازه های این چنین متن را به ادبیت می رساند. بیان تصویری و خیال انگیز، پیچیده در تمهیدات بیانی و بلاغی، این قدرت القایی تشبیه و تمثیل است که می تواند اینگونه دوری از محبوب یا معشوق را خیال انگیز نشان دهد. شاعر باید در پی چنین تمهیداتی باشد و از وصف هایی چون: «غمی که پیرم کرد»، بپرهیزد زیرا عادی و تهی از تخیلند. وزن و قافیه و قالب شعر تندرست است. غزل زبانی لطیف و صمیمی دارد. حس برانگیز است. موضوعی مشخص و بافتی منسجم دارد. روز بازتاب پلاکی آویخته بر گردن خاک تکرار اسطوره های بی تکرار به وقوع پیوسته اند آیه ها بر پیشانی ات تلاوت می شوی هر روز لابلای زنجیره ها تاریخ وعده ای بود ناخوانده در کشت زار زخم و آیینه ابرها نیمه دیگر تو بودند جان سپرده بر لبخند شکوفه تفحص میکنم لبخندت را در گذرگاهی نا سروده در سطر های خالی این سرزمین جامانده در اسارتی سپید ..........از فانوس کمک می گیرم فاطمه مقدم دکتر داودرضا کاظمی اعتقاد داشت این سروده نسبت به سروده های قبلی ضعیف تر است و عبارت ها و وصف ها یکدست نیست. برخی مثل «روز/ بازتاب پلاک بر سینه خاک» زیبا و مخیل و بعضی قابل قبول مانند «به وقوع پیوستن آیه ها» و بعضی چون «اسطوره های بی تکرار» ضعیف و شعاری اند. احمد تمیمی نوشت : ((شعر با تعبیر زیبا و تاویل شروع می شود اما *تکرار اسطوره های بی تکرار* به نظرم توضیح است و قابل حذف.در ادامه به نظرم شعر به خوبی ادامه پیدا می کند و به موقع و با سطری زیبا به پایان می رسد.))؛ سارا شجاعی ضمن برشمردن سطرهای زیبای این سروده، آن را نیازمند ویرایش و موجزتر شدن دانست پایان دوشنبه ۳ آبان ۱۴۰۰ - ۱۴:۳۸:۵۵ ۹۷۷ بازدید
نشست انجمن شعر و ادب خوزستان دکتر داودرضا کاظمی دبیر انجمن نقد ادبی خوزستان: در روزگار پس از نیما- و بنا بر پیشنهاد او- واژه ها و عبارت ها با دکلماسیون طبیعی خود در شعر حضور مییابند. نشستهای شعرخوانی و نقد آثار در انجمن نقد ادبی خوزستان در ششمین سال فعالیت این انجمن به خاطر شرایط کرونایی همچنان به صورت مجازی برگزار می گردد. سیصد و شانزدهمین نشست این انجمن عصر یکشنبه 2 آبان 1400 برگزار شد که در این نشست شاعران آثار خود را ارائه کرده و منتقدان انجمن درباره آن به بحث و بررسی پرداختند. تعداد اعضای گروه مجازی انجمن نقد ادبی خوزستان در این نشست 197 نفر بود که از میان آنها شاعران و منتقدانی چون: دکتر داودرضا کاظمی، عزت الله کیانی، احمد تمیمی، سارا شجاعی، صدیقه صنیعی، فاطمه مقدم، نیلوفر عیسی زاده، کلثوم ستاوی، عبدالرضا فاطمی، نادیا حزباوی، مجتبی مشرف و فرزانه عضدی به ارائه اثر یا نقد سروده های شاعران همگروه پرداختند. برخی سروده ها و نقدهای صورت گرفته در این نشست به شرح ذیل هستند. سروده اول: به احترام دستهایم که میفهمند فرق تار را از تار تکیه میکنم به عمودیترین مکثِ سلیقهات و تو را میرسانم به قواره به راه که برسی سرِ کلماتِ درز نگرفته و محشورم کنی با شعر و شب که شاعرهها را شهره میکند تو شکافهای حقیقت را وصله کنی و من استناد کنم به استیکرهای آبی و به لبخند کوتولهای که رویم لحاف میکشد تا من مغزِ تمامِ شعرها را دنبال سرم بگردم دوباره مزرعه بشوم و جمع کنم خاطرِ گلهای درشتت را که پابلندی به هیکلِ من زار انداخته و شعر همیشه شورِ شما را میزند. نیلوفر عیسیزاده دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشتند: تکرار اتصال فضا و معناهای گوناگون با استفاده از حروف ربط به ویژه حرف ربط «که» در فرازهایی از این سروده، زبان و به ویژه فرم شعر را تحت تاثیر قرار داده و تا حدودی آزار دهنده است (بنگرید به سطرهای دوم، دهم، چهاردهم و بیست و ششم). شیوه شکل گیری جملات مرکب و به ویژه نوع اتصال جمله های وابسته به شکلی است که فرم درونی شعر، از این حیث، تکرار و در نتیجه یکنواخت می شود. در همین راستا برخی دیگر از حرف های ربط حشو به نظر می رسند؛ چنانکه نبودنشان فرم درونی بهتری را رقم میزند. مثلا شعر را با حذف سطر شانزدهم و سطر بیستم، «و من» و «تا من»، بخوانید و ببینید چه می شود؟! اما تخیل و شاعرانگی سطرهایی چون: «عمودیترین مکثِ سلیقه»، «تو را میرسانم به قواره»، «برسی سرِ کلماتِ درز نگرفته»، «شکافهای حقیقت را وصله کردن»، از جمله نقاط قوت این سروده است. جناس و واج آرایی در برخی از سطرها، موسیقی ساز واقع شده اما توجه شاعر به موسیقی درونی و معنوی در کل سروده آنچنانکه باید نیست. احمد تمیمی به عینیت و ذهنیت در این سروده پرداخت: (( شعر با تشخص بخشیدن به دست آغاز میشود و با تشخص به شعر به پایان می رسد. در بند اول *احترام دست* ترکیبی از عینیت و ذهنیت است که می تواند مخاطب را با خود همراه کند. بازی زبانی با *تار*که با جناس تام همراه است سبب زیباتر شدن این بند از شعر شده است. در ادامه شعر به سمت ذهنیت گرایش می یابد: «عمودی ترین مکث سلیقه، کلمات درز نگرفته» در ادامه عبارت «شکاف حقیقت» کمی شعارزده است. از نکات مثبت این شعر وارد شدن المان های امروزی به شعر است، البته میزان موفقیت آن محل بحث است. آنچه به نظرم رسید این است که آنجا که عینیت و ذهنیت کنارهم قرار گرفته اند امکان ارتباط گرفتن با شعر بیشتر است.))؛ سارا شجاعی نیز به عینیت و ذهنیت سروده اشاره کرد: (( شعر با ترکیبات عینی و انتزاعی همراه است؛ بعضی بندها عینیت بیشتر و بعضی انتزاعی ترند . این دو اگر در ترکیب با یکدیگر با عث خلق جریانی از تصاویر در ذهن مخاطب شوند بهتر است . واج ارایی در شعر نیز به زیبایی کار افزوده است)). سروده دوم: در دل من مانده بسی ، حرف نپرسیده کسی ای تو که از من نفسی ، برده به دیدار بیا قامت افراشته ای ، گلشن من کاشته ای بی ثمر انگاشته ای ، میوه بسیار! بیا ساده نوشتم سخنم ، تا تو بدانی که منم آنکه به جان داد و تنم ، در قدم یار بیا تو شه جانی و همه ، من نشناسم کلمه تا که نبینم صدمه ، از لب بیمار بیا عشقی و من با تو شهم ،عقلی و من با تو رهم منتظرم منتظرم ، ای دل و دلدار بیا تقدیم به امام عصر عج 29/7/1400 نادیا حزباوی دکتر داودرضا کاظمی، دبیر انجمن نقد ادبی خوزستان با اشاره به درستی وزن و قافیه در این سروده و موضوع و محتوی ارزشمند این سروده نوشت: اما عبارت ها و اشارت ها همگی برآمده از ادبیات، آشنا و بعضاً تکراری اند. آنچنانکه می توان گفت این شعر حرف تازه ای ندارد. برخی جمله ها هم که اصلاً منطق درستی ندارند. جملاتی مانند: «عشقی و من با تو شهم ،عقلی و من با تو رهم»، عبارت هایی اینچنین را شاعر باید بازنویسی و بازسرایی کند. احمد تمیمی نیز در نقد این سروده به فقر تخیل اشاره کرد. سروده سوم: در منتهای خلوت باد گیسوان پریشان میشوند از نفیر ساچمه ها « چهار باغ » را بالا و پایین کرده اند با تیتر درشت سکوت بروی « منارجنبان » جوخه ها به صلیب کشیده اند تار موها را بنگ ، بنگ ، بنگ ، چه پنهانی ترک بر میدارد پاییز برگ ریز « سی و سه پل » ع.فاطمی دکتر داودرضا کاظمی: این سروده ذهنی آغاز می شود، «در منتهای خلوت باد»، در ادامه نیز این تنها شاعر است که می داند چه می خواسته بگوید و چه گفته است. «به صلیب کشیدن تار موها»، معنای روشنی دارد اما این معنا در کنار چهارباغ و منارجنبان و پاییز سی و سه پل به فرم نمی رسد. اشارت ها پراکنده و ارتباط ها ضعیف است. گو اینکه وصف ها نیز اغلب آشنا و بعضاً تکراری اند. احمد تمیمی با اشاره به ابهام در این شعر نوشت: (( ابهام در این سروده نتیجه عمیق تر شدن و چندلایگی معنا نیست. بلکه ناشی از مبهم بودن است. ابهامی که منجر به شاعرانگی می شود با ابهامی که در نتیجه عدم ایجاد تناظرها و تناسب های معنایی است متفاوت است و ابهام در این سروده به زعم من از نوع دوم است. هرچند باید این حرکت شاعر را که از مستقیم گویی در حال فاصله گرفتن است ستود.))؛ سارا شجاعی با اشاره به پایان مبهم شعر، اعتقاد داشت تکنیک در این سروده بر شاعرانگی تفوق دارد. سروده چهارم: به تن کن رخت "زیبا شادِ" زن های شمالی را و از روی تنم بنداز تن پوش زغالی را بیا اثبات کن در عشق،اما و اگر پوچ است بیا تغییر ده قانون "رویای محالی" را به اخبار حسودان پس زدی عشق مرا ای "عشق" چرا آموختی از دیگران بی اعتدالی را مرا پس میزنی با دست و با چشمات میخوانی ولی من دوست می دارم چنین حالی به حالی را تو هرشب باده ات را با که می نوشی که من اینجا ز آب دیده می نوشانم این گُل های قالی را کنارم می نشینی توی خوابِ خسته ام،هرشب بیا تعبیر کن در استکانم جای خالی را کلثومه ستاوی(هانے دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده با اشاره به سالم بودن فرم و خوش آهنگی سروده اضافه کرد: ترکیب غیر اضافی «زیباشاد» در مصرع اول خوش درخشیده است. در مصرع دوم فعل «بنداز» از یکدستی زبان غزل می کاهد مانند واژه «چشمات» در بیت چهارم. شاعر باید فقط به ضرورت سراغ زبان محاوره برود و جز در مواقعی که استفاده از واژگان زبان محاوره به زیبایی و رسایی میرسند، از آنها استفاده نکند. از سوی دیگر هر فعلی حرف اضافه مخصوص به خود را طلب میکند. «از روی تنم بنداز» درست نیست. از روی تنم بردار درست است. جملاتی مانند: «تو هرشب باده ات را با که می نوشی ...» نیز بی ایراد نیستند، این فضاها مربوط به غزل در سده های پیشین است و با زندگی امروزین ما تناسب چندانی ندارد. امروزه به شراب باده نمی گویند. وانگهی تصاویر و مضامین در دسترس و عینی تری را برگزینید. عزت الله کیانی نیز در نقد این سروده ضمن اشاره به نقش قافیه ها در این سروده نوشت: (( در ابتدای شعر که گفتهاند "به تن کن" منظورشان قاعدتا این بوده که به تن من کن و بیان ناقص است.از نظر ترتیب هم مضمون مصرع دوم بایستی اول بیاید و ابتدا رخت زغالی را از تن جدا کند و سپس زیباشاد بپوشد با بپوشاند، افزون بر این، وجود واژه ی "بنداز" در این بیت، عامیانه است و خدشه ای است به یک دستی غزل. چیزی نزدیک به گونه ی زیر باشد بهتر است: بیایی دور می اندازم این رخت زغالی را بپوشم رخت زیبا شادِ زن های شمالی را شاعر در سرودن توانمند است و می تواند بیشتر به ناگفته ها بپردازد و رد پای خودش را در شعر به جا بگذارد. )) سارا شجاعی نیز به مضامین تکراری و بیان متناقض در بعضی بیت ها اشاره کرد. سروده پنجم: کسی که با منِ از پا فتاده کار نداشت شکستن دلِ بیچاره افتخار نداشت نخواستم که به وقت فراق گریه کنم ولی دریغ! دلم بی تو اختیار نداشت گذشته کار ز کارم ولی بدان ای دوست دلِ شکسته ی ما ارزش شکار نداشت چنان به جانِ نحیفم هجوم آوردی که از تو بر تن من زخم ها شمار نداشت پس از گذشتن عشق از منِ فتاده ز پا برای دیدنت ای مرگ! دل قرار نداشت دلم گذشت ز من! مانده ام بدون دلم! که حال و حوصله صبر و انتظار نداشت و کوچ میکنم از شهر، پا به پای سفر که جا برای وجودِ من این دیار نداشت سراغ شعر نگیرید، آه..شعرِ دلم هرآنچه داشت، گلی خفته بر مزار نداشت... مجتبی مشرّف دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشت: وزن عروضی و قافیه و فرم بیرونی که قالب غزل است، در این سروده حسب حالی و عاشقانه به خوبی شکل گرفته است. شاعر ذوق خوبی دارد و در سراسر شعر وحدت موضوعی برقرار کرده است. کاش در برخی از ابیات مضامین امروزی و تازه تری به کار بسته بود. در برخی از ابیات مانند مطلع غزل، ارتباط افقی میان دو مصرع یا شکل نگرفته و یا کمرنگ است. کاربرد افعال به شیوه کهن مانند دوبار استفاده کردن از فعل «فتادن» به جای «افتادن» در زبانی که بافت آرکائیک ندارد، انتخاب خوبی به نظر نمی رسد. در روزگار پس از نیما- و بنابر پیشنهاد او- واژه ها و عبارت ها با دکلماسیون طبیعی خود در زبان معیار به کار می روند. یعنی با همان شیوه ای که در زبان معیار حضور دارند، نه باشیوه های کهن و نه با گویش ها و لایه های متفاوت زبانی و... سارا شجاعی نوشت: (( بعضی بیت ها زیبا، بعضی بیت ها نیازمند توجه و بعضی ها نارسا هستند))؛ سروده ششم: زنی گم کرده راهم. که گاهی شال می بافم گهی تا انتهای غم می فشارم پدال چرخ را. گاه با ملودی گندمزار به رقص درایم. گاه می پیچم لای کوفته ها عطر عشق و لبخند را هم نوا میشوم با قامت رعنای نخل سر بریده ودر کنارش مرثیه میخوانم گاهی هم پایه رقص دخترکان میشوم. گفتگوها دارم با سایه بر دیوار نشسته ات اسمان نیز باردار غم شده و از درد زایمان صاعقه میزند. و من زمزمه میکنم لالایی عاشقانه برای کودک سر به هوا و شیطان درونم ولی هنوز ولی هنوز من همان گم کرده راهم. فرزانه عضدی دکتر داودرضا کاظمی نوشت: این سروده در درجه نخست اطناب دارد. برخی از سطرها هم عادی هستند یعنی در آنها اتفاق شاعرانهای رقم نمیخورد. «گاهی شال می بافم»، «می فشارم پدال چرخ را»، «گاهی همپایه رقص دخترکان می شوم» و ... عناصر متن نزدیک به هم انتخاب شدهاند، عینی و در پیوند با موضوعند اما آنچنان که باید خیال انگیز به کار گرفته نمیشوند. در واقع متن در حوزه تخیل حرف چندانی برای گفتن ندارد. البته وصف هایی در خور توجه دارد اما این به تنهایی کافی نیست. احمد تمیمی اعتقاد داشت این متن راه زیادی تا شعر شدن دارد و از نظر سارا شجاعی نیز این متن، بیان نثرآمبز لحظات راوی است. سروده هفتم: قو: بی تواین روزهای خسته وسرد،خالی ازهرامیدمیمیرم نی بی بند می شوم اما، مثل سروی رشید می میرم دل من رابه خاک نسپاری،برمزارم گلاب نگذاری چون به دریای سینه ات یک شب،هم چوقویی سپیدمیمیرم به کدامین گناه ناکرده؟ وکدامین غمی که پیرم کرد؟ مثل احساس ابرهمراه گریه های شدیدمیمیرم دل من داشت زندگی میکرد، ذوق شعرم ترک ترک میشد پرحس کسالتم ،امروز، آخرش ناامیدمیمیرم قبله ی چشم میشی توکجاست؟به کدامین جهت نمازکنم؟ دل خوش ازاینکه باورم داری، من به شوقت شهیدمیمیرم آنقدرکودکم که گم شده ام،درخیابان بی دروپیکر سربچرخان ورهنمایم باش،چون شوی ناپدید،میمیرم عشق راباهوس نیالودم،تادم مرگ عاشقت بودم نفس آخرم به یادشماست،مرگ بی تورسید،میمیرم. صدیقه صنیعی دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشت: «نی بی بند می شوم»، یعنی بی صدا، ساکت، بی سود، بی فایده و حتی بی هدف و بیهویت، هنر سازه های این چنین متن را به ادبیت می رساند. بیان تصویری و خیال انگیز، پیچیده در تمهیدات بیانی و بلاغی، این قدرت القایی تشبیه و تمثیل است که می تواند اینگونه دوری از محبوب یا معشوق را خیال انگیز نشان دهد. شاعر باید در پی چنین تمهیداتی باشد و از وصف هایی چون: «غمی که پیرم کرد»، بپرهیزد زیرا عادی و تهی از تخیلند. وزن و قافیه و قالب شعر تندرست است. غزل زبانی لطیف و صمیمی دارد. حس برانگیز است. موضوعی مشخص و بافتی منسجم دارد. روز بازتاب پلاکی آویخته بر گردن خاک تکرار اسطوره های بی تکرار به وقوع پیوسته اند آیه ها بر پیشانی ات تلاوت می شوی هر روز لابلای زنجیره ها تاریخ وعده ای بود ناخوانده در کشت زار زخم و آیینه ابرها نیمه دیگر تو بودند جان سپرده بر لبخند شکوفه تفحص میکنم لبخندت را در گذرگاهی نا سروده در سطر های خالی این سرزمین جامانده در اسارتی سپید ..........از فانوس کمک می گیرم فاطمه مقدم دکتر داودرضا کاظمی اعتقاد داشت این سروده نسبت به سروده های قبلی ضعیف تر است و عبارت ها و وصف ها یکدست نیست. برخی مثل «روز/ بازتاب پلاک بر سینه خاک» زیبا و مخیل و بعضی قابل قبول مانند «به وقوع پیوستن آیه ها» و بعضی چون «اسطوره های بی تکرار» ضعیف و شعاری اند. احمد تمیمی نوشت : ((شعر با تعبیر زیبا و تاویل شروع می شود اما *تکرار اسطوره های بی تکرار* به نظرم توضیح است و قابل حذف.در ادامه به نظرم شعر به خوبی ادامه پیدا می کند و به موقع و با سطری زیبا به پایان می رسد.))؛ سارا شجاعی ضمن برشمردن سطرهای زیبای این سروده، آن را نیازمند ویرایش و موجزتر شدن دانست پایان دوشنبه ۳ آبان ۱۴۰۰ - ۱۴:۳۸:۵۵ ۹۷۷ بازدید
نشست انجمن شعر و ادب خوزستان دکتر داودرضا کاظمی دبیر انجمن نقد ادبی خوزستان: در روزگار پس از نیما- و بنا بر پیشنهاد او- واژه ها و عبارت ها با دکلماسیون طبیعی خود در شعر حضور مییابند. نشستهای شعرخوانی و نقد آثار در انجمن نقد ادبی خوزستان در ششمین سال فعالیت این انجمن به خاطر شرایط کرونایی همچنان به صورت مجازی برگزار می گردد. سیصد و شانزدهمین نشست این انجمن عصر یکشنبه 2 آبان 1400 برگزار شد که در این نشست شاعران آثار خود را ارائه کرده و منتقدان انجمن درباره آن به بحث و بررسی پرداختند. تعداد اعضای گروه مجازی انجمن نقد ادبی خوزستان در این نشست 197 نفر بود که از میان آنها شاعران و منتقدانی چون: دکتر داودرضا کاظمی، عزت الله کیانی، احمد تمیمی، سارا شجاعی، صدیقه صنیعی، فاطمه مقدم، نیلوفر عیسی زاده، کلثوم ستاوی، عبدالرضا فاطمی، نادیا حزباوی، مجتبی مشرف و فرزانه عضدی به ارائه اثر یا نقد سروده های شاعران همگروه پرداختند. برخی سروده ها و نقدهای صورت گرفته در این نشست به شرح ذیل هستند. سروده اول: به احترام دستهایم که میفهمند فرق تار را از تار تکیه میکنم به عمودیترین مکثِ سلیقهات و تو را میرسانم به قواره به راه که برسی سرِ کلماتِ درز نگرفته و محشورم کنی با شعر و شب که شاعرهها را شهره میکند تو شکافهای حقیقت را وصله کنی و من استناد کنم به استیکرهای آبی و به لبخند کوتولهای که رویم لحاف میکشد تا من مغزِ تمامِ شعرها را دنبال سرم بگردم دوباره مزرعه بشوم و جمع کنم خاطرِ گلهای درشتت را که پابلندی به هیکلِ من زار انداخته و شعر همیشه شورِ شما را میزند. نیلوفر عیسیزاده دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشتند: تکرار اتصال فضا و معناهای گوناگون با استفاده از حروف ربط به ویژه حرف ربط «که» در فرازهایی از این سروده، زبان و به ویژه فرم شعر را تحت تاثیر قرار داده و تا حدودی آزار دهنده است (بنگرید به سطرهای دوم، دهم، چهاردهم و بیست و ششم). شیوه شکل گیری جملات مرکب و به ویژه نوع اتصال جمله های وابسته به شکلی است که فرم درونی شعر، از این حیث، تکرار و در نتیجه یکنواخت می شود. در همین راستا برخی دیگر از حرف های ربط حشو به نظر می رسند؛ چنانکه نبودنشان فرم درونی بهتری را رقم میزند. مثلا شعر را با حذف سطر شانزدهم و سطر بیستم، «و من» و «تا من»، بخوانید و ببینید چه می شود؟! اما تخیل و شاعرانگی سطرهایی چون: «عمودیترین مکثِ سلیقه»، «تو را میرسانم به قواره»، «برسی سرِ کلماتِ درز نگرفته»، «شکافهای حقیقت را وصله کردن»، از جمله نقاط قوت این سروده است. جناس و واج آرایی در برخی از سطرها، موسیقی ساز واقع شده اما توجه شاعر به موسیقی درونی و معنوی در کل سروده آنچنانکه باید نیست. احمد تمیمی به عینیت و ذهنیت در این سروده پرداخت: (( شعر با تشخص بخشیدن به دست آغاز میشود و با تشخص به شعر به پایان می رسد. در بند اول *احترام دست* ترکیبی از عینیت و ذهنیت است که می تواند مخاطب را با خود همراه کند. بازی زبانی با *تار*که با جناس تام همراه است سبب زیباتر شدن این بند از شعر شده است. در ادامه شعر به سمت ذهنیت گرایش می یابد: «عمودی ترین مکث سلیقه، کلمات درز نگرفته» در ادامه عبارت «شکاف حقیقت» کمی شعارزده است. از نکات مثبت این شعر وارد شدن المان های امروزی به شعر است، البته میزان موفقیت آن محل بحث است. آنچه به نظرم رسید این است که آنجا که عینیت و ذهنیت کنارهم قرار گرفته اند امکان ارتباط گرفتن با شعر بیشتر است.))؛ سارا شجاعی نیز به عینیت و ذهنیت سروده اشاره کرد: (( شعر با ترکیبات عینی و انتزاعی همراه است؛ بعضی بندها عینیت بیشتر و بعضی انتزاعی ترند . این دو اگر در ترکیب با یکدیگر با عث خلق جریانی از تصاویر در ذهن مخاطب شوند بهتر است . واج ارایی در شعر نیز به زیبایی کار افزوده است)). سروده دوم: در دل من مانده بسی ، حرف نپرسیده کسی ای تو که از من نفسی ، برده به دیدار بیا قامت افراشته ای ، گلشن من کاشته ای بی ثمر انگاشته ای ، میوه بسیار! بیا ساده نوشتم سخنم ، تا تو بدانی که منم آنکه به جان داد و تنم ، در قدم یار بیا تو شه جانی و همه ، من نشناسم کلمه تا که نبینم صدمه ، از لب بیمار بیا عشقی و من با تو شهم ،عقلی و من با تو رهم منتظرم منتظرم ، ای دل و دلدار بیا تقدیم به امام عصر عج 29/7/1400 نادیا حزباوی دکتر داودرضا کاظمی، دبیر انجمن نقد ادبی خوزستان با اشاره به درستی وزن و قافیه در این سروده و موضوع و محتوی ارزشمند این سروده نوشت: اما عبارت ها و اشارت ها همگی برآمده از ادبیات، آشنا و بعضاً تکراری اند. آنچنانکه می توان گفت این شعر حرف تازه ای ندارد. برخی جمله ها هم که اصلاً منطق درستی ندارند. جملاتی مانند: «عشقی و من با تو شهم ،عقلی و من با تو رهم»، عبارت هایی اینچنین را شاعر باید بازنویسی و بازسرایی کند. احمد تمیمی نیز در نقد این سروده به فقر تخیل اشاره کرد. سروده سوم: در منتهای خلوت باد گیسوان پریشان میشوند از نفیر ساچمه ها « چهار باغ » را بالا و پایین کرده اند با تیتر درشت سکوت بروی « منارجنبان » جوخه ها به صلیب کشیده اند تار موها را بنگ ، بنگ ، بنگ ، چه پنهانی ترک بر میدارد پاییز برگ ریز « سی و سه پل » ع.فاطمی دکتر داودرضا کاظمی: این سروده ذهنی آغاز می شود، «در منتهای خلوت باد»، در ادامه نیز این تنها شاعر است که می داند چه می خواسته بگوید و چه گفته است. «به صلیب کشیدن تار موها»، معنای روشنی دارد اما این معنا در کنار چهارباغ و منارجنبان و پاییز سی و سه پل به فرم نمی رسد. اشارت ها پراکنده و ارتباط ها ضعیف است. گو اینکه وصف ها نیز اغلب آشنا و بعضاً تکراری اند. احمد تمیمی با اشاره به ابهام در این شعر نوشت: (( ابهام در این سروده نتیجه عمیق تر شدن و چندلایگی معنا نیست. بلکه ناشی از مبهم بودن است. ابهامی که منجر به شاعرانگی می شود با ابهامی که در نتیجه عدم ایجاد تناظرها و تناسب های معنایی است متفاوت است و ابهام در این سروده به زعم من از نوع دوم است. هرچند باید این حرکت شاعر را که از مستقیم گویی در حال فاصله گرفتن است ستود.))؛ سارا شجاعی با اشاره به پایان مبهم شعر، اعتقاد داشت تکنیک در این سروده بر شاعرانگی تفوق دارد. سروده چهارم: به تن کن رخت "زیبا شادِ" زن های شمالی را و از روی تنم بنداز تن پوش زغالی را بیا اثبات کن در عشق،اما و اگر پوچ است بیا تغییر ده قانون "رویای محالی" را به اخبار حسودان پس زدی عشق مرا ای "عشق" چرا آموختی از دیگران بی اعتدالی را مرا پس میزنی با دست و با چشمات میخوانی ولی من دوست می دارم چنین حالی به حالی را تو هرشب باده ات را با که می نوشی که من اینجا ز آب دیده می نوشانم این گُل های قالی را کنارم می نشینی توی خوابِ خسته ام،هرشب بیا تعبیر کن در استکانم جای خالی را کلثومه ستاوی(هانے دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده با اشاره به سالم بودن فرم و خوش آهنگی سروده اضافه کرد: ترکیب غیر اضافی «زیباشاد» در مصرع اول خوش درخشیده است. در مصرع دوم فعل «بنداز» از یکدستی زبان غزل می کاهد مانند واژه «چشمات» در بیت چهارم. شاعر باید فقط به ضرورت سراغ زبان محاوره برود و جز در مواقعی که استفاده از واژگان زبان محاوره به زیبایی و رسایی میرسند، از آنها استفاده نکند. از سوی دیگر هر فعلی حرف اضافه مخصوص به خود را طلب میکند. «از روی تنم بنداز» درست نیست. از روی تنم بردار درست است. جملاتی مانند: «تو هرشب باده ات را با که می نوشی ...» نیز بی ایراد نیستند، این فضاها مربوط به غزل در سده های پیشین است و با زندگی امروزین ما تناسب چندانی ندارد. امروزه به شراب باده نمی گویند. وانگهی تصاویر و مضامین در دسترس و عینی تری را برگزینید. عزت الله کیانی نیز در نقد این سروده ضمن اشاره به نقش قافیه ها در این سروده نوشت: (( در ابتدای شعر که گفتهاند "به تن کن" منظورشان قاعدتا این بوده که به تن من کن و بیان ناقص است.از نظر ترتیب هم مضمون مصرع دوم بایستی اول بیاید و ابتدا رخت زغالی را از تن جدا کند و سپس زیباشاد بپوشد با بپوشاند، افزون بر این، وجود واژه ی "بنداز" در این بیت، عامیانه است و خدشه ای است به یک دستی غزل. چیزی نزدیک به گونه ی زیر باشد بهتر است: بیایی دور می اندازم این رخت زغالی را بپوشم رخت زیبا شادِ زن های شمالی را شاعر در سرودن توانمند است و می تواند بیشتر به ناگفته ها بپردازد و رد پای خودش را در شعر به جا بگذارد. )) سارا شجاعی نیز به مضامین تکراری و بیان متناقض در بعضی بیت ها اشاره کرد. سروده پنجم: کسی که با منِ از پا فتاده کار نداشت شکستن دلِ بیچاره افتخار نداشت نخواستم که به وقت فراق گریه کنم ولی دریغ! دلم بی تو اختیار نداشت گذشته کار ز کارم ولی بدان ای دوست دلِ شکسته ی ما ارزش شکار نداشت چنان به جانِ نحیفم هجوم آوردی که از تو بر تن من زخم ها شمار نداشت پس از گذشتن عشق از منِ فتاده ز پا برای دیدنت ای مرگ! دل قرار نداشت دلم گذشت ز من! مانده ام بدون دلم! که حال و حوصله صبر و انتظار نداشت و کوچ میکنم از شهر، پا به پای سفر که جا برای وجودِ من این دیار نداشت سراغ شعر نگیرید، آه..شعرِ دلم هرآنچه داشت، گلی خفته بر مزار نداشت... مجتبی مشرّف دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشت: وزن عروضی و قافیه و فرم بیرونی که قالب غزل است، در این سروده حسب حالی و عاشقانه به خوبی شکل گرفته است. شاعر ذوق خوبی دارد و در سراسر شعر وحدت موضوعی برقرار کرده است. کاش در برخی از ابیات مضامین امروزی و تازه تری به کار بسته بود. در برخی از ابیات مانند مطلع غزل، ارتباط افقی میان دو مصرع یا شکل نگرفته و یا کمرنگ است. کاربرد افعال به شیوه کهن مانند دوبار استفاده کردن از فعل «فتادن» به جای «افتادن» در زبانی که بافت آرکائیک ندارد، انتخاب خوبی به نظر نمی رسد. در روزگار پس از نیما- و بنابر پیشنهاد او- واژه ها و عبارت ها با دکلماسیون طبیعی خود در زبان معیار به کار می روند. یعنی با همان شیوه ای که در زبان معیار حضور دارند، نه باشیوه های کهن و نه با گویش ها و لایه های متفاوت زبانی و... سارا شجاعی نوشت: (( بعضی بیت ها زیبا، بعضی بیت ها نیازمند توجه و بعضی ها نارسا هستند))؛ سروده ششم: زنی گم کرده راهم. که گاهی شال می بافم گهی تا انتهای غم می فشارم پدال چرخ را. گاه با ملودی گندمزار به رقص درایم. گاه می پیچم لای کوفته ها عطر عشق و لبخند را هم نوا میشوم با قامت رعنای نخل سر بریده ودر کنارش مرثیه میخوانم گاهی هم پایه رقص دخترکان میشوم. گفتگوها دارم با سایه بر دیوار نشسته ات اسمان نیز باردار غم شده و از درد زایمان صاعقه میزند. و من زمزمه میکنم لالایی عاشقانه برای کودک سر به هوا و شیطان درونم ولی هنوز ولی هنوز من همان گم کرده راهم. فرزانه عضدی دکتر داودرضا کاظمی نوشت: این سروده در درجه نخست اطناب دارد. برخی از سطرها هم عادی هستند یعنی در آنها اتفاق شاعرانهای رقم نمیخورد. «گاهی شال می بافم»، «می فشارم پدال چرخ را»، «گاهی همپایه رقص دخترکان می شوم» و ... عناصر متن نزدیک به هم انتخاب شدهاند، عینی و در پیوند با موضوعند اما آنچنان که باید خیال انگیز به کار گرفته نمیشوند. در واقع متن در حوزه تخیل حرف چندانی برای گفتن ندارد. البته وصف هایی در خور توجه دارد اما این به تنهایی کافی نیست. احمد تمیمی اعتقاد داشت این متن راه زیادی تا شعر شدن دارد و از نظر سارا شجاعی نیز این متن، بیان نثرآمبز لحظات راوی است. سروده هفتم: قو: بی تواین روزهای خسته وسرد،خالی ازهرامیدمیمیرم نی بی بند می شوم اما، مثل سروی رشید می میرم دل من رابه خاک نسپاری،برمزارم گلاب نگذاری چون به دریای سینه ات یک شب،هم چوقویی سپیدمیمیرم به کدامین گناه ناکرده؟ وکدامین غمی که پیرم کرد؟ مثل احساس ابرهمراه گریه های شدیدمیمیرم دل من داشت زندگی میکرد، ذوق شعرم ترک ترک میشد پرحس کسالتم ،امروز، آخرش ناامیدمیمیرم قبله ی چشم میشی توکجاست؟به کدامین جهت نمازکنم؟ دل خوش ازاینکه باورم داری، من به شوقت شهیدمیمیرم آنقدرکودکم که گم شده ام،درخیابان بی دروپیکر سربچرخان ورهنمایم باش،چون شوی ناپدید،میمیرم عشق راباهوس نیالودم،تادم مرگ عاشقت بودم نفس آخرم به یادشماست،مرگ بی تورسید،میمیرم. صدیقه صنیعی دکتر داودرضا کاظمی در نقد این سروده نوشت: «نی بی بند می شوم»، یعنی بی صدا، ساکت، بی سود، بی فایده و حتی بی هدف و بیهویت، هنر سازه های این چنین متن را به ادبیت می رساند. بیان تصویری و خیال انگیز، پیچیده در تمهیدات بیانی و بلاغی، این قدرت القایی تشبیه و تمثیل است که می تواند اینگونه دوری از محبوب یا معشوق را خیال انگیز نشان دهد. شاعر باید در پی چنین تمهیداتی باشد و از وصف هایی چون: «غمی که پیرم کرد»، بپرهیزد زیرا عادی و تهی از تخیلند. وزن و قافیه و قالب شعر تندرست است. غزل زبانی لطیف و صمیمی دارد. حس برانگیز است. موضوعی مشخص و بافتی منسجم دارد. روز بازتاب پلاکی آویخته بر گردن خاک تکرار اسطوره های بی تکرار به وقوع پیوسته اند آیه ها بر پیشانی ات تلاوت می شوی هر روز لابلای زنجیره ها تاریخ وعده ای بود ناخوانده در کشت زار زخم و آیینه ابرها نیمه دیگر تو بودند جان سپرده بر لبخند شکوفه تفحص میکنم لبخندت را در گذرگاهی نا سروده در سطر های خالی این سرزمین جامانده در اسارتی سپید ..........از فانوس کمک می گیرم فاطمه مقدم دکتر داودرضا کاظمی اعتقاد داشت این سروده نسبت به سروده های قبلی ضعیف تر است و عبارت ها و وصف ها یکدست نیست. برخی مثل «روز/ بازتاب پلاک بر سینه خاک» زیبا و مخیل و بعضی قابل قبول مانند «به وقوع پیوستن آیه ها» و بعضی چون «اسطوره های بی تکرار» ضعیف و شعاری اند. احمد تمیمی نوشت : ((شعر با تعبیر زیبا و تاویل شروع می شود اما *تکرار اسطوره های بی تکرار* به نظرم توضیح است و قابل حذف.در ادامه به نظرم شعر به خوبی ادامه پیدا می کند و به موقع و با سطری زیبا به پایان می رسد.))؛ سارا شجاعی ضمن برشمردن سطرهای زیبای این سروده، آن را نیازمند ویرایش و موجزتر شدن دانست پایان دوشنبه ۳ آبان ۱۴۰۰ - ۱۴:۳۸:۵۵ ۹۷۷ بازدید
وزید صاعقه از من چه ماند خاکستر!!! بعلت علائمی مشکوک خودرا قرنطینه خانگی کرده ام...منتظر نتیجه تست هستم...از قاب تلویزیون کودکان بیمار پیوند قلب را درمرکز قلب تهران می نگرم....وپزشک جوانی که تمام قد درخدمت کودکان این مرزوبوم.... با تک بیتی از شیون فومنی درحسرت ازدست دادن کودکی از فرزندان انبوهش می گوید. از پسری می گوید که شش بار برای پیوند به اتاق عمل رفته، اما هر بار به دلیلی نشده که نشده. هنوز هم وقتی پیوندی موفق پیش می رود، سرخوش می شود، اما وای به روزی که یکی از بچه ها برود..... این را زمزمه می کند: وزید صاعقه ، از من چه ماند، خاکستر!!! سه شنبه ۶ مهر ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۰:۰۰ ۷۷۸ بازدید
وزید صاعقه از من چه ماند خاکستر!!! بعلت علائمی مشکوک خودرا قرنطینه خانگی کرده ام...منتظر نتیجه تست هستم...از قاب تلویزیون کودکان بیمار پیوند قلب را درمرکز قلب تهران می نگرم....وپزشک جوانی که تمام قد درخدمت کودکان این مرزوبوم.... با تک بیتی از شیون فومنی درحسرت ازدست دادن کودکی از فرزندان انبوهش می گوید. از پسری می گوید که شش بار برای پیوند به اتاق عمل رفته، اما هر بار به دلیلی نشده که نشده. هنوز هم وقتی پیوندی موفق پیش می رود، سرخوش می شود، اما وای به روزی که یکی از بچه ها برود..... این را زمزمه می کند: وزید صاعقه ، از من چه ماند، خاکستر!!! سه شنبه ۶ مهر ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۰:۰۰ ۷۷۸ بازدید
وزید صاعقه از من چه ماند خاکستر!!! بعلت علائمی مشکوک خودرا قرنطینه خانگی کرده ام...منتظر نتیجه تست هستم...از قاب تلویزیون کودکان بیمار پیوند قلب را درمرکز قلب تهران می نگرم....وپزشک جوانی که تمام قد درخدمت کودکان این مرزوبوم.... با تک بیتی از شیون فومنی درحسرت ازدست دادن کودکی از فرزندان انبوهش می گوید. از پسری می گوید که شش بار برای پیوند به اتاق عمل رفته، اما هر بار به دلیلی نشده که نشده. هنوز هم وقتی پیوندی موفق پیش می رود، سرخوش می شود، اما وای به روزی که یکی از بچه ها برود..... این را زمزمه می کند: وزید صاعقه ، از من چه ماند، خاکستر!!! سه شنبه ۶ مهر ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۰:۰۰ ۷۷۸ بازدید
گل یا پوچ وعده اختصاص سهام عدالت به جاماندگان هنوز دو ماه از روی کار آمدن دولت سیزدهم نگذشته که زمزمه های موافقت قوه مقننه و قوه مجریه با اختصاص سهام عدالت به جاماندگان به گوش میرسد. وعده پرطرفداری که ابهامات زیادی بر سر راه تحقق آن وجود دارد. پنجشنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۹:۳۹ ۶۰۹ بازدید
گل یا پوچ وعده اختصاص سهام عدالت به جاماندگان هنوز دو ماه از روی کار آمدن دولت سیزدهم نگذشته که زمزمه های موافقت قوه مقننه و قوه مجریه با اختصاص سهام عدالت به جاماندگان به گوش میرسد. وعده پرطرفداری که ابهامات زیادی بر سر راه تحقق آن وجود دارد. پنجشنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۹:۳۹ ۶۰۹ بازدید
درپی آشوب ایجاد شده توسط طرفداران رییس جمهور آمریکا در کنگره این کشور کابینه ترامپ در تدارک برکناری او است. شبکه «سیبیاس» اعلام کرد، زمزمههایی مبنی بر اینکه اعضای کابینه ترامپ مشغول گفتوگو درباره احتمال فعالسازی متمم شماره 25 قانون اساسی آمریکا جهت برکناری ترامپ از قدرت هستند، شنیده میشود. پنجشنبه ۱۸ دي ۱۳۹۹ - ۱۶:۵۲:۴۱ ۵۸۳ بازدید
پادکست صبح ملت نیوز ویژه دفاع مقدس منتشر شد با صدای محبوبه کاهکش ومتن امیرکرامت نیا خورشید تازه غروب کرده بود. بعد از خواندن نماز اول وقت در پشت خاکریز ، بچه ها با شور و هیاهو مشغول چک و بررسی وسایل خود بودند. عدهای دیگر در حال خداحافظی با یاران و همرزمان خود بودند . آنها آخرین حرف ها را در گوش یکدیگر زمزمه می کردند.چند نفر در گوشهای مشغول نوشتن وصیت نامه بودند . یکی دو تا از بچه ها که هیچ وقت شوخی و خوشمزه ای را کنار نمی گذارند در آن موقعیت هم مشغول شوخی وسر بسر گذاشتن یکدیگربودند. انگار فراموش کرده بودند تا ساعتی دیگر باید به استقبال توپ و خمپاره بروند. پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۱:۱۹ ۱۰۴۰ بازدید
پادکست صبح ملت نیوز ویژه دفاع مقدس منتشر شد با صدای محبوبه کاهکش ومتن امیرکرامت نیا خورشید تازه غروب کرده بود. بعد از خواندن نماز اول وقت در پشت خاکریز ، بچه ها با شور و هیاهو مشغول چک و بررسی وسایل خود بودند. عدهای دیگر در حال خداحافظی با یاران و همرزمان خود بودند . آنها آخرین حرف ها را در گوش یکدیگر زمزمه می کردند.چند نفر در گوشهای مشغول نوشتن وصیت نامه بودند . یکی دو تا از بچه ها که هیچ وقت شوخی و خوشمزه ای را کنار نمی گذارند در آن موقعیت هم مشغول شوخی وسر بسر گذاشتن یکدیگربودند. انگار فراموش کرده بودند تا ساعتی دیگر باید به استقبال توپ و خمپاره بروند. پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۱:۱۹ ۱۰۴۰ بازدید
پادکست صبح ملت نیوز ویژه دفاع مقدس منتشر شد با صدای محبوبه کاهکش ومتن امیرکرامت نیا خورشید تازه غروب کرده بود. بعد از خواندن نماز اول وقت در پشت خاکریز ، بچه ها با شور و هیاهو مشغول چک و بررسی وسایل خود بودند. عدهای دیگر در حال خداحافظی با یاران و همرزمان خود بودند . آنها آخرین حرف ها را در گوش یکدیگر زمزمه می کردند.چند نفر در گوشهای مشغول نوشتن وصیت نامه بودند . یکی دو تا از بچه ها که هیچ وقت شوخی و خوشمزه ای را کنار نمی گذارند در آن موقعیت هم مشغول شوخی وسر بسر گذاشتن یکدیگربودند. انگار فراموش کرده بودند تا ساعتی دیگر باید به استقبال توپ و خمپاره بروند. پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۱:۱۹ ۱۰۴۰ بازدید
پادکست صبح ملت نیوز ویژه دفاع مقدس منتشر شد با صدای محبوبه کاهکش ومتن امیرکرامت نیا خورشید تازه غروب کرده بود. بعد از خواندن نماز اول وقت در پشت خاکریز ، بچه ها با شور و هیاهو مشغول چک و بررسی وسایل خود بودند. عدهای دیگر در حال خداحافظی با یاران و همرزمان خود بودند . آنها آخرین حرف ها را در گوش یکدیگر زمزمه می کردند.چند نفر در گوشهای مشغول نوشتن وصیت نامه بودند . یکی دو تا از بچه ها که هیچ وقت شوخی و خوشمزه ای را کنار نمی گذارند در آن موقعیت هم مشغول شوخی وسر بسر گذاشتن یکدیگربودند. انگار فراموش کرده بودند تا ساعتی دیگر باید به استقبال توپ و خمپاره بروند. پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۱:۱۹ ۱۰۴۰ بازدید
پادکست صبح ملت نیوز ویژه دفاع مقدس منتشر شد با صدای محبوبه کاهکش ومتن امیرکرامت نیا خورشید تازه غروب کرده بود. بعد از خواندن نماز اول وقت در پشت خاکریز ، بچه ها با شور و هیاهو مشغول چک و بررسی وسایل خود بودند. عدهای دیگر در حال خداحافظی با یاران و همرزمان خود بودند . آنها آخرین حرف ها را در گوش یکدیگر زمزمه می کردند.چند نفر در گوشهای مشغول نوشتن وصیت نامه بودند . یکی دو تا از بچه ها که هیچ وقت شوخی و خوشمزه ای را کنار نمی گذارند در آن موقعیت هم مشغول شوخی وسر بسر گذاشتن یکدیگربودند. انگار فراموش کرده بودند تا ساعتی دیگر باید به استقبال توپ و خمپاره بروند. پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۱:۱۹ ۱۰۴۰ بازدید
پادکست صبح ملت نیوز ویژه دفاع مقدس منتشر شد با صدای محبوبه کاهکش ومتن امیرکرامت نیا خورشید تازه غروب کرده بود. بعد از خواندن نماز اول وقت در پشت خاکریز ، بچه ها با شور و هیاهو مشغول چک و بررسی وسایل خود بودند. عدهای دیگر در حال خداحافظی با یاران و همرزمان خود بودند . آنها آخرین حرف ها را در گوش یکدیگر زمزمه می کردند.چند نفر در گوشهای مشغول نوشتن وصیت نامه بودند . یکی دو تا از بچه ها که هیچ وقت شوخی و خوشمزه ای را کنار نمی گذارند در آن موقعیت هم مشغول شوخی وسر بسر گذاشتن یکدیگربودند. انگار فراموش کرده بودند تا ساعتی دیگر باید به استقبال توپ و خمپاره بروند. پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۱:۱۹ ۱۰۴۰ بازدید
پادکست صبح ملت نیوز ویژه دفاع مقدس منتشر شد با صدای محبوبه کاهکش ومتن امیرکرامت نیا خورشید تازه غروب کرده بود. بعد از خواندن نماز اول وقت در پشت خاکریز ، بچه ها با شور و هیاهو مشغول چک و بررسی وسایل خود بودند. عدهای دیگر در حال خداحافظی با یاران و همرزمان خود بودند . آنها آخرین حرف ها را در گوش یکدیگر زمزمه می کردند.چند نفر در گوشهای مشغول نوشتن وصیت نامه بودند . یکی دو تا از بچه ها که هیچ وقت شوخی و خوشمزه ای را کنار نمی گذارند در آن موقعیت هم مشغول شوخی وسر بسر گذاشتن یکدیگربودند. انگار فراموش کرده بودند تا ساعتی دیگر باید به استقبال توپ و خمپاره بروند. پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۱:۱۹ ۱۰۴۰ بازدید
پادکست صبح ملت نیوز ویژه دفاع مقدس منتشر شد با صدای محبوبه کاهکش ومتن امیرکرامت نیا خورشید تازه غروب کرده بود. بعد از خواندن نماز اول وقت در پشت خاکریز ، بچه ها با شور و هیاهو مشغول چک و بررسی وسایل خود بودند. عدهای دیگر در حال خداحافظی با یاران و همرزمان خود بودند . آنها آخرین حرف ها را در گوش یکدیگر زمزمه می کردند.چند نفر در گوشهای مشغول نوشتن وصیت نامه بودند . یکی دو تا از بچه ها که هیچ وقت شوخی و خوشمزه ای را کنار نمی گذارند در آن موقعیت هم مشغول شوخی وسر بسر گذاشتن یکدیگربودند. انگار فراموش کرده بودند تا ساعتی دیگر باید به استقبال توپ و خمپاره بروند. پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۱:۱۹ ۱۰۴۰ بازدید
پادکست صبح ملت نیوز ویژه دفاع مقدس منتشر شد با صدای محبوبه کاهکش ومتن امیرکرامت نیا خورشید تازه غروب کرده بود. بعد از خواندن نماز اول وقت در پشت خاکریز ، بچه ها با شور و هیاهو مشغول چک و بررسی وسایل خود بودند. عدهای دیگر در حال خداحافظی با یاران و همرزمان خود بودند . آنها آخرین حرف ها را در گوش یکدیگر زمزمه می کردند.چند نفر در گوشهای مشغول نوشتن وصیت نامه بودند . یکی دو تا از بچه ها که هیچ وقت شوخی و خوشمزه ای را کنار نمی گذارند در آن موقعیت هم مشغول شوخی وسر بسر گذاشتن یکدیگربودند. انگار فراموش کرده بودند تا ساعتی دیگر باید به استقبال توپ و خمپاره بروند. پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۱:۱۹ ۱۰۴۰ بازدید
پادکست صبح ملت نیوز ویژه دفاع مقدس منتشر شد با صدای محبوبه کاهکش ومتن امیرکرامت نیا خورشید تازه غروب کرده بود. بعد از خواندن نماز اول وقت در پشت خاکریز ، بچه ها با شور و هیاهو مشغول چک و بررسی وسایل خود بودند. عدهای دیگر در حال خداحافظی با یاران و همرزمان خود بودند . آنها آخرین حرف ها را در گوش یکدیگر زمزمه می کردند.چند نفر در گوشهای مشغول نوشتن وصیت نامه بودند . یکی دو تا از بچه ها که هیچ وقت شوخی و خوشمزه ای را کنار نمی گذارند در آن موقعیت هم مشغول شوخی وسر بسر گذاشتن یکدیگربودند. انگار فراموش کرده بودند تا ساعتی دیگر باید به استقبال توپ و خمپاره بروند. پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۱:۱۹ ۱۰۴۰ بازدید
پادکست صبح ملت نیوز ویژه دفاع مقدس منتشر شد با صدای محبوبه کاهکش ومتن امیرکرامت نیا خورشید تازه غروب کرده بود. بعد از خواندن نماز اول وقت در پشت خاکریز ، بچه ها با شور و هیاهو مشغول چک و بررسی وسایل خود بودند. عدهای دیگر در حال خداحافظی با یاران و همرزمان خود بودند . آنها آخرین حرف ها را در گوش یکدیگر زمزمه می کردند.چند نفر در گوشهای مشغول نوشتن وصیت نامه بودند . یکی دو تا از بچه ها که هیچ وقت شوخی و خوشمزه ای را کنار نمی گذارند در آن موقعیت هم مشغول شوخی وسر بسر گذاشتن یکدیگربودند. انگار فراموش کرده بودند تا ساعتی دیگر باید به استقبال توپ و خمپاره بروند. پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۱:۱۹ ۱۰۴۰ بازدید
پادکست صبح ملت نیوز ویژه دفاع مقدس منتشر شد با صدای محبوبه کاهکش ومتن امیرکرامت نیا خورشید تازه غروب کرده بود. بعد از خواندن نماز اول وقت در پشت خاکریز ، بچه ها با شور و هیاهو مشغول چک و بررسی وسایل خود بودند. عدهای دیگر در حال خداحافظی با یاران و همرزمان خود بودند . آنها آخرین حرف ها را در گوش یکدیگر زمزمه می کردند.چند نفر در گوشهای مشغول نوشتن وصیت نامه بودند . یکی دو تا از بچه ها که هیچ وقت شوخی و خوشمزه ای را کنار نمی گذارند در آن موقعیت هم مشغول شوخی وسر بسر گذاشتن یکدیگربودند. انگار فراموش کرده بودند تا ساعتی دیگر باید به استقبال توپ و خمپاره بروند. پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ - ۱۹:۲۱:۱۹ ۱۰۴۰ بازدید
تشکیل کارگروه های تخصصی جهت تغییراتی در سرفصل های حوزه علوم انسانی در روزهای گذشته زمزمه هایی در مورد تدوین و تغییر برخی سرفصل های جدید رشته های علوم انسانی در محافل دانشگاهی به گوش رسیده است که ... دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۸ - ۲۱:۴۵:۵۸ ۱۱۰۹ بازدید
تشکیل کارگروه های تخصصی جهت تغییراتی در سرفصل های حوزه علوم انسانی در روزهای گذشته زمزمه هایی در مورد تدوین و تغییر برخی سرفصل های جدید رشته های علوم انسانی در محافل دانشگاهی به گوش رسیده است که ... دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۸ - ۲۱:۴۵:۵۸ ۱۱۰۹ بازدید
تشکیل کارگروه های تخصصی جهت تغییراتی در سرفصل های حوزه علوم انسانی در روزهای گذشته زمزمه هایی در مورد تدوین و تغییر برخی سرفصل های جدید رشته های علوم انسانی در محافل دانشگاهی به گوش رسیده است که ... دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۸ - ۲۱:۴۵:۵۸ ۱۱۰۹ بازدید
تشکیل کارگروه های تخصصی جهت تغییراتی در سرفصل های حوزه علوم انسانی در روزهای گذشته زمزمه هایی در مورد تدوین و تغییر برخی سرفصل های جدید رشته های علوم انسانی در محافل دانشگاهی به گوش رسیده است که ... دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۸ - ۲۱:۴۵:۵۸ ۱۱۰۹ بازدید
تشکیل کارگروه های تخصصی جهت تغییراتی در سرفصل های حوزه علوم انسانی در روزهای گذشته زمزمه هایی در مورد تدوین و تغییر برخی سرفصل های جدید رشته های علوم انسانی در محافل دانشگاهی به گوش رسیده است که ... دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۸ - ۲۱:۴۵:۵۸ ۱۱۰۹ بازدید
فیلم های مذهبی کیفیت کارهای سینمایی را افزایش میدهد. یک بازیگر سینما و تلویزیون گفت: خوشحالم که زمزمههای ساخت سریال حضرت موسی (ع) و سریال سلمان شنیده میشود، چون معتقدم این دست کارها علاوه بر اینکه مبلغ ارزشهای اسلامی است، کیفیت کارهای سینمایی را افزایش میدهد. سه شنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۵:۴۵:۱۸ ۶۷۳ بازدید
خاکسپاری در آب سیلاب به آققلا برگشت! این داستان مردی است که چند دقیقه قبل از سیل همسرش را از دست داد. روزنامه ایران نوشت: «حاجی آخوند مهدی حبیبلی «سلام قولا من رب رحیم» را که خواند، حاجیه خانم چشمانش را بست. حاجی آخوند تنها شد در هیاهوی صدای گریه دخترها روی جسد مادر و زمزمه سوره یاسین که روی جنازه همسر میخواند. سیل آرام و بیصدا آققلا را فتح میکرد و از خانه حاجی آخوند بالا میآمد. باید فکری برای مرده کرد و آن طور که حاجی آخوند میگوید، آدمی نیست که جنازه همسرش را منتظر خاک بگذارد. کدام خاک؟ این داستان مردی است که چند دقیقه قبل از سیل همسرش را از دست داد. يکشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۳:۱۸ ۲۱۶۰ بازدید